موافق، دست كم بخشى از احاديث اسلامى در بردارنده معارف روانشناختى هستند و لذا امكان تعامل ميان اين دو حوزه وجود دارد. آنچه به نظر نگارنده اهميت بالايى دارد، روش شناسى استخراج معارف روانشناختى دين است، نه مباحث نظرى. تجربه نشان داده كه نبرد نظرى در اين حوزه راه به جايى نمى برد. اشكال عمده مخالفان به ساختار بيانى متون دينى (قرآن و حديث) برمى گردد كه با گوهر علم متفاوت است. ساختار بيانى دين را توصيه و موعظه مى دانند ـ كه سخن درستى است ـ؛ در حالى كه كار علم، كشف قوانين حاكم بر رفتار بشر و تبيين آنهاست. همچنين، علم يعنى مجموعه از داده ها كه به صورتى منطقى و منظم سامان يافته اند؛ در حالى كه معارف دين را مجموعه اى از متون و گزاره هاى پراكنده تشكيل داده اند.
آنچه در پاسخ بايد گفت، اين كه مراد از رابطه ميان حديث و روانشناسى، وجود مجموعه حديثى مدون در دانش روانشناسى نيست و هيچ كس چنين انتظارى از قرآن و حديث ندارد؛ همان گونه كه در ديگر رشته هاى علوم اسلامى نيز از آغاز چنين چيزى وجود نداشته است. تمام علوم اسلامى بر پايه تلاش روشمندانه دانشمندان مسلمان شكل گرفته اند. لذا مراد از رابطه حديث و روانشناسى نيز اين است كه متون دينى با همان ساختار بيانى خاص و گزاره هاى، به ظاهر، پراكنده اى كه دارند، در بردارنده معارف روانشناختى نابى هستند كه بايد شناسايى و كشف شوند و توسط متخصصان تنظيم و طبقه بندى شوند. عمده مشكل اين بخش، روش استخراج و شناسايى مباحث علمى از متون دينى است. پرسش اصلى كه اين مقاله بدان مى پردازد، اين است كه چگونه مى توان از متون دينى معارف روانشناختى را استخراج نمود؟ نگارنده بر اين باور است كه با به كارگيرى روش هاى متناسب در هر سه حوزه «گزاره دينى»، «مفهوم دينى» و «نظام ميان مفاهيم» مى توان به كشف و طبقه بندى روشمندانه معارف روانشناختى دين پرداخت. از فوايد اين كار پاسخ عملى به مخالفان رابطه ميان حديث و روانشناسى است. با نشان دادن نمونه هاى عينى، فضاى بحث و سخن طرفين براى يكديگر روشن تر خواهد شد؛ كه گفته اند: «أدل دليل على امكان الشى ء وقوعه». آنچه در اين نوشته حاضر ارائه مى گردد، درآمدى بر روش شناسى فهم روانشناختى گزاره هاى دينى است. ۱ بديهى است اين كار به معناى گشودن فضاى بحث و بررسى بوده و هرگز به معناى ارائه يك كار بى عيب و نقص نيست.
ضرورت فهم روشمندانه متن
بدون فهم متن، راهى به سوى كشف نظر دين وجود ندارد. از اين رو، فهم حديث ـ كه در كنار قرآن كريم منبع شريعت است ـ دغدغه اساسى و هميشگى متخصصان و كارشناسان دين بوده و هست. روشن است كه فهم، غير از ترجمه است. ترجمه فقط يك برگردان است و كار برگردانى، فقط به وجود
1.وش فهم روانشناختى مفاهيم و نظام ميان آنها، فرصتى ديگر را مى طلبد.