ناقص اند و يا نيازى به آن وجود ندارد، بلكه بر عكس، مراتب بعدى فهم معنا برپايه اين مرتبه بنيان نهاده مى شود. بى ترديد، مراتب بعدى فهم متن نيازمند گذر از مرتبه نخست است و لذا از آن هيچ راه فرارى وجود ندارد و هرگز يك پژوهشگر از آن بى نياز نمى گردد. يك پژوهشگر بايد با استفاده از مدل ياد شده به سطح نخست و قابل احتجاج معارف حديث دست يابد، ولى به آن متوقف نشود.
فهم روانشناختى حديث
به دست آوردن سطح عميق تر معارف دين ـ كه معارف روانشناختى جزئى از آن است ـ نيازمند «فهم پيشرفته متن» است. مراد از فهم پيشرفته، كشف قوانين پنهان در متن است. اين از اصول بنيادين است كه آموزه هاى حديثى بر اساس واقعيت ها و قوانين انسان شناختى صادر شده اند. ساختار روحى و روانى انسان قانونمند و ضابطه مند بوده و قوانين آن بر همه بخش هاى مختلف حيات بشرى حاكم است. شكوفايى و سقوط انسان در همين چارچوب شكل مى گيرد و تعالى و درمانش نيز با استفاده از همين قوانين صورت مى پذيرد؛ لذا آگاهى از اين قوانين و واقعيت ها، شرط لازم براى موفقيت در اين عرصه است. آنچه به علم مربوط مى شود، شناخت اين قوانين و رابطه ميان پديده هاست كه از آن به تبيين ياد مى شود. اين در حالى است كه در ظاهر آموزه هاى دين چنين چيزى به چشم نمى خورد.
اما واقعيت اين است كه معصومان عليهم السلام كه مسؤليت رشد و درمان بشر را برعهده دارند ـ از اين قوانين و رابطه ها باخبرند و به هنگام نياز، با توجه به آنها آموزه هايى را بيان مى كنند كه در قالب حديث نمود پيدا مى كند و زندگى مردم را يا ارتقا مى بخشد و يا درمان مى كند. بايد توجه داشت كه آنچه ما در ظاهر حديث مشاهده مى كنيم، قوانين علمى نيستند، بلكه الفاظى هستند كه بر اساس قوانين و واقعيت هاى مورد نظر، صادر شده اند. ۱ آنچه براى پژوهشگران حوزه دين و روانشناسى لازم است، كشف اين قوانين از لا به لاى متون است. امروز در رشته هاى مختلف علوم انسانى، نياز شديدى به پژوهش هايى احساس مى شود كه قوانين پنهان متون دينى را در زمينه هاى مختلف كشف كرده و در اختيار آنان قرار دهند. فهم پيشرفته متن به اين سطح از معارف مى پردازد. بديهى است كه كشف و استخراج اين لايه از معارف حديث، نيازمند شيوه و روش خاص خود است. در اين نوشتار سعى بر آن است تا درآمدى بر اين مهم ارائه شود.
مراتب آموزه هاى دين
در رويكرد استخراج قوانين علمى پنهان در حديث ـ كه فهم پيشرفته متن عهده دار آن است ـ با چند گونه كار مواجه هستيم: يكى تبيين علمى تك گزاره، ديگرى شناخت مفاهيم و سوم شناخت نظام
1.ذا مراد از رابطه حديث و روانشناسى، وجود تبيين هاى علمى طبقه بندى شده نيست و نبايد چنين انتظارى از متون دينى داشت؛ بلكه متون دينى منابع و سرمايه هايى هستند كه مى توان با استفاده از روش هاى متناسب، بنيان هاى غنى علمى آنان را كشف و طبقه بندى نمود.