تحليلي فقهي از حديث نبوي «محلِّل» - صفحه 114

ازدواج با مرد ديگر و داشتن تمايل به ادامه زندگى با او، براى هميشه به زندگى پر از مخاطره قبلى خاتمه بدهند و رشد و تعالى خود را در پيمان زناشويى جديد بطلبند؛ چيزى كه در مورد مردان هم صادق است؛ زيرا آنان هم بعد از سه بار جدايى قاعدتا بايد به اين نتيجه رسيده باشند كه بايد آرامش خود را در يك زندگى نو با همسرانى كه خلق و خويى مناسب تر با روحيات آنان دارند، جست و جو كنند.
بنابراين، شرط محلّل علاوه بر جلوگيرى از ضرر و زيان زنان، در واقع و در اكثر موارد يك نوع خاتمه دادن به زندگى متزلزل قبلى، جنگ و نزاع و ازدواج و طلاق هاى مكرّر است؛ همان چيزى كه در دين اخلاق گراى اسلام جايى ندارد و نمى تواند داشته باشد.
بر اين اساس، به نظر مى رسد كه شرط محلِّل نه براى بازگشت به زندگى قبلى، بلكه يا براى پيش گيرى از اصل وقوع طلاق است و يا حداقل تشكيل زندگى جديد با شرايط مطلوب ترى را منظور نظر دارد؛ چرا كه بسيار اتفاق مى افتد كه زنان به ادامه زندگى دوم پايبند و راضى مى شوند و از آن طرف براى، غالب مردان نيز بسيار سخت است كه به همسر قبلى خود ـ كه با محلِّل ازدواج كرده ـ برگردند و در نتيجه، به فراستِ ايجاد پيمان زناشويى مستحكم ترى مى افتند و زندگى متزلزل و پرتنش پيشين فراموش خواهد شد و روشن است كه اين اتفاق به نفع هر دو است.
شايد همان گونه كه برخى گفته اند، شاهد بر اين كه هدف از ازدواج با محلّل هموار شدن راه رسيدن زن به شوهر سابقش نيست، شرط دايمى بودن نكاح تحليل است؛ زيرا چه بسا شوهر دوم به طلاق راضى نشود ۱ و اگر حقيقتا هدف شارع رسيدن آن دو به هم بود، چرا عقد موقت ـ كه نيازى به طلاق ندارد و چنين مشكلات و تبعاتى را هم در پى نخواهد داشت ـ شرط تحليل قرار نداد؟!
مؤيّد قوى ديگرى كه بر اين حكمت وجود دارد، حديث نبوى اى است كه در لعن محلّل و محلّل له وارد شده كه در ادامه بحث خواهد آمد. كيفيت دلالت آن بر ادعاى ما بدين گونه است كه اگر واقعا هدف از ازدواج با محلّل، رسيدن زن و شوهر سابق به همديگر باشد، بايد شارع مقدس به جاى اين كه محلّل را توبيخ و سرزنش كند، او را تشويق نمايد؛ چرا كه در اين صورت، عمل محلّل تأمين كننده غرض شارع خواهد بود؛ اما مى بينيم كه با لحن شديدى او را از اقدام به اين كار با داشتن هدف مذكور باز داشته است.
3. افزون بر اين مطالب، فايده ديگر حكم مذكور، حفظ حرمت و شأن والاى زنان در خانواده و جامعه است كه در تربيت نفوس انسانى جايگاه ويژه اى دارند و در دين مقدس اسلام توجه خاصى به اين جايگاه شده است. بنابراين، طبيعى خواهد بود كه احكامى از طرف قانونگذار وضع شود كه حامى و حافظ اين جايگاه باشد تا همچنان پرفروغ به تأثيرگذارى مثبت خود در نهادهاى خانواده و جامعه ادامه دهد و سلامت جامعه را تضمين كند. با اين ممنوعيت و جلوگيرى از ازدواج و طلاق هاى

1.تفسير نمونه، ج۲، ص۱۷۵.

صفحه از 122