تحليلي فقهي از حديث نبوي «محلِّل» - صفحه 122

ملعون خوانده است.
اگر هدف از نكاح تحليل، بازگشت زوجين به زندگى سابق باشد، شايد ايراد مذكور به نوعى وارد بود؛ درحالى كه مستفاد از حديث نبوى و نيز شرط دايمى بودن نكاح تحليل، دقيقا عكس مسأله است و شارع به نوعى خواسته است يا اصلاّ طلاقى واقع نشود و يا براى هميشه از هم جدا گردند؛ زيرا از شواهد معلوم است چنين زن و مردى توان زندگى مشترك به دور از تنش و تكرار طلاق ندارند. پس چه بهتر كه براى هميشه از هم جدا شوند و به دنبال تشكيل زندگى جديد با رويكردى نو باشند كه به طور قطع شرط نكاح تحليل به آنها در گرفتن چنين تصميمى كمك مى كند. بنابراين، در مقام ثبوت، بين نكاح تحليل و اهداف و مقاصد شارع هيچ گونه تنافى و تناقضى وجود ندارد.
3. هيچ كدام از فتاوايى كه در فروض مسأله مطرح شد، با تمامى تفاوت هايى كه در برخى صور پيدا مى كنند، با اين غرض و مقصود در تناقض نيستند؛ زيرا در لواى آنها نه جايگاه ويژه زنان خدشه دار مى شود و نه وقوع چند باره ازدواج و طلاق به دنبالشان خواهد بود؛ بلكه حتى در فرض كراهت هم هر دو جنبه مذكور تقويت مى شوند. بنابراين، در مقام اثبات نيز تنافى و تناقضى وجود ندارد.
4. از مجموع اين مطالب مى توان به اين نكته رسيد كه مقصود شارع از ازدواج با محلّل، ازدواج جدّى و واقعى است، نه صورى و ظاهرى. بنابراين، اگر به قصد ازدواج دايم واقع نشود و براى تحقق عنوان محلّل، صورت سازى شود، مى توان به بطلانش رأى داد و آن را در حلال كردن زن بر شوهر سابقش بى تأثير دانست.
بنابراين، به نظر مى رسد كه ازدواج صورى با محلّل و ترويج چنين عمل و رفتارى به هدف بازگشت زوجين به زندگى سست و متزلزل سابق، خلاف ما انزل اللّه و متناقض با مقصود شارع مقدس از وضع قانونِ ياد شده است و بايد اجازه داد كه بر همان روال عادى و طبيعى خود جريان داشته باشد كه مصلحت زن و مرد و استوارى كانون خانواده در اجراى همين حكم الهى است.

كتابنامه

ـ إيضاح الفوائد فى شرح مشكلات القواعد، فخرالمحققين محمد بن حسن بن يوسف حلّى، تحقيق: حسين موسوى كرمانى، على پناه اشتهاردى و عبدالرحيم بروجردى، قم: مؤسسه اسماعيليان، اول، 1387ق.
ـ بحارالأنوار الجامعه لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام ، محمدباقر بن محمدتقى مجلسى، بيروت: مؤسسة الوفاء، 1404ق.
ـ تاج التراجم فى تفسير القرآن للاعاجم، ابوالمظفر شاهفور بن طاهر اسفراينى، تحقيق: نجيب مايل هروى و على اكبر الهى خراسانى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، اول، 1375ش.

صفحه از 122