۰.«إلباس» ، پوشانيدن است و خِلَع ، جمع خلعت است ؛ يعنى : بپوشان ـ خدايا ـ مرا از فاضل ترين و بهترين خلعتى از خلعت هاى هدايت و نيكوكارى! اين جا كلام بنا بر تشبيه است و الباس ، ترشيح التشبيه .
۰.وَاغْرِسِ اللّهُمَّ بِعَظَمَتكَ في شِرْبِ جَناني يَنابيعَ الخُشُوع .
۰.«غرس» ، درخت نشاندن است و «شِرب» ، به كسر شين ، خط بردن از آب و «جَنان» ، دل است و«ينابيع» ، جمع ينبوع است ؛ درخت ۱ است مخصوص و قيل : شجرة يُتَّخَذُ مِنه القنى ، و«خشوع» ، فروتنى ؛ يعنى : بنشان ـ خدايا ـ از سبب بزرگى و عظمتى كه تو راست ، در زمين آن جوى و دل من درخت هاى فروتنى را! ، و در بعضى نسخه «ينابيع» واقع شده كه جمع ينبوع باشد و «ينبوع» ، چشمه و بر اين تقدير ، مراد از غرس ، استحكامى است كه لازم درخت نشاندن است و در بعضى نسخه «وأغرز اللّهم» واقع شده و«غرز ،» ۲ فرو بردن است و بر اين تقدير نيز معنى عبارت نسخه اصل ، ظاهرتر است و اضافه شِرب به جنان بيان است و در فروتنى ، استعاره مصرّحه است . غرس ترشيح الاستعاره ، و نيز احتمال دارد كه بناى كلام بر تشبيه باشد .
۰.وَأَجْرِ اللّهُمَّ لِهَيْبَتِكَ من آماقي زَفَراتِ الدُّمُوعِ .
۰.و«اِجراء» ، روان كردن است و «هيبت» ، ترسناكى و«آماق» ، جمع موق كه عبارت از گوشه چشم مايل به طرف بينى است . و «زرفات» ، جمع زرف است و زرف ، سيل ۳ و«دموع» جمع دَمْع ودَمْع ، اشك چشم ، و در بعضى نسخ «ظفرات الدّموع» واقع است
1.شارح محترم ، «ينبوع» را «نبوع» فرض كرده كه جمع نَبْع است ؛ زيرا نبع ، نام درختى است .
2.در نسخه ، «عزيز» آمده كه نادرست است .
3.چنين معنايى براى زرف يافت نشد ؛ بله ، زرافة كه جمع آن زرافات است ، به معناى محل استخراج آب آمده است . پس احتمال اشتباه زرفات با زفرات قوى است .