«اِقاله» ، عفو گناه كردن است و «صرعه» افتادن و«داء» به معنى درد است و افتادن ، كنايه از دور شدن از رحمت جناب حق است جلّ جلاله :
۰.فَإِنّكَ سَيِّدي ومَوْلاي ؛ يعنى : سيّد و مولاى من ؛ يعنى : در همه حال ناصرِ منى .
۰.ومُعْتَمَدي وَرَجائي وغايَةُ مُنايَ في مُنْقَلَبي ومَثوايَ .
۰.«اعتماد» ، تكيه كردن است و معنى رجا و منا گذشته ، و «مُنقلب» ، عبارت از دنياست كه دارالفناست و «مثوا» ، كنايه از سراى عُقبا و در بعضى نسخه ، «مثواى» واقع شده است ، كما في قوله تعالى : «إنّه ربّي أحْسَنَ مثوايَ»۱ و قرائت مثوا ، ظاهر نيست ؛ يعنى : اعتماد من بر توست ؛ تويى كه تكيه كرده ام به رحمت بى نهايت تو . اميد من تويى . نهايت اميدها وآرزوها تويى ، در حالتى كه منقلبم از دار فانى به سراى باقى .
۰.إلهي ، كَيْفَ تَطْرُدُ مِسْكينا التَجَأَ إلَيْكَ مِنَ الذُّنُوبِ هاربا !
۰.«طرد» ، دور كردن است و «مسكينى» ، نادارى ، و«التجا» ، پناه بردن به جايى ، «ذنوب» گناهان ، و «هَرب» گريختن ؛ يعنى : خدايا! چگونه دور گردانى مسكينى را ، يعنى كسى را كه نادار است از اعمال حسنه كه سبب قرب به جناب تو شود ، در حالتى كه آن مسكين ، التجا به سوى رحمت آورده و از گناه خود گريخته باشد؟! كه كنايه از توبه است .
۰.أمْ كَيْفَ تُخيِّبُ مُسْترْشِدا قَصَدَ إلى جَنابِكَ ساعِيا !
۰.«تخيّب» ، بى بهره ساختن است و«مسترشد» ، طلب كننده است رشد را و«جناب» ، به معنى درگاه و «ساعى» ، شتابنده در امرى ، و «ساعيا» ، حال واقع شده از مسترشد كه مفعولٌ به است ، همچنان كه «هاربا» در فقره اُولى ؛ يعنى : چگونه بى بهره و بى مطلوب گردانى طالب راه راست را ، كه آن شناخت ذات و صفات است ، در حالتى كه آن