تاريخ‏ مندي در مطالعات حديثي - صفحه 162

بسيارى در اين باره نقل كرده اند كه ادله عقل كاملاً منافى آنهاست ... ۱
علامه مجلسى ذيل روايتى از امام باقر عليه السلام ـ كه بيان مى دارد عيسى بن مريم عليه السلام در روز عاشورا ولادت يافت ـ مى نويسد:
شايد خبر اول ـ كه دال بر ولادت آن حضرت در روز عاشوراست ـ محمول بر تقيه باشد؛ چنان كه بعضى اخبار نيز شاهد آن است، و همچنين برخى از اخبار مختلفى كه در مورد زمان حمل و موضع ولادت نقل شده اند، شايد بر تقيه حمل شوند، چون ميان مخالفان شهرت دارند واللّه يعلم. ۲
مرحوم امينى در مجموعه گرانسنگ الغدير از برخى نقل مى كند كه گفته اند علت آن كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمفرمودند: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِى مَولاهُ»، آن بود كه اسامة بن زيد به على عليه السلام گفت: «لَستَ مَولاى إنّما مولاى رسولُ اللّه ». ايشان مى نويسد:
هر كس اين روايت را نقل كرده، قصد خرد كردن عظمت حديث را داشته، و از آن رو آن را به صورتى حقير نقل كرده تا از قضيه اى شخصى و گفتگو بين دو نفر از افراد امت فراتر نرود. ۳
همچنين علامه طباطبايى درباره روايات وارده در سعادت و نحوست ايام مى فرمايد:
وصف روز يا قطعه اى از زمان به صفت يمن يا شوم و اختصاص آن به خواص تكوينى، به خاطر علل و اسباب طبيعى تكوينى صحيح نيست، و رواياتى كه ظاهر آنها بر خلاف اين باشد، يا بر تقيه حمل مى شوند و يا غير قابل اعتمادند. ۴

نتيجه

بررسى روايات و استناد به آن، گذشته از مباحث سند و متن، به بررسى هاى ديگرى نياز دارند كه گاه مقدم بر بررسى هاى ـ سندى متنى بوده و گاه پس از آن مطرح مى شوند. اين تحقيقات در اين جهت پيش مى روند كه آيا روايت به زمان صدور محدود بوده يا از آن فراتر رفته و تا دوران ما را فرا مى گيرد و از آن به «تاريخ مندى» تعبير مى شود. از نوشتار حاضر چنين برآمد كه تشخيص روايات تاريخى مناط ها و زمينه هايى دارد. مناط ها شامل اوامر حكومتى و قضايى، روايات شخصى يا قضيةٌ فى واقعة، روايات تقيه اى، و روايات منسوخ مى شود و زمينه هاى كشف روايات تاريخ مند عبارت اند از: روايات فقهى، روايات آداب، روايات طبّى، روايات آخرالزمان، روايات مدح و ذمّ شهرها، و برخى روايات كلامى. پژوهشگر حديث چاره اى جز توجه به اين ملاك ها و زمينه ها ندارد تا روايت تاريخى را بر دوران كنونى بار نكند و حكم ديروز را به امروز نكشاند.

1.الفصول المهمة فى اصول الأئمة، ج۱، ص۲۸۰ ـ ۲۸۱.

2.بحارالأنوار، ج۱۴، ص۲۱۵.

3.الغدير، ج۱، ص۳۸۳ ـ ۳۸۴.

4.الميزان، ج۱۹، ص۷۴ ـ ۷۵.

صفحه از 163