نيست» نقل شده است. ۱ به عقيده شوشترى، از خبر چنين برداشت مى شود كه تنها طلاقى نياز به محلّل دارد كه مرد در زمان عدّه به زن رجوع كرده باشد، در حالى كه اين مخالف نص قرآن است: «الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ ... فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّى تَنْكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ»۲ طبق آيه مرد در دوبار اول مخير است بين «إمساك بالمعروف»، يعنى رجوع به زن در عدّه و «تسريح بإحسان»، يعنى ترك زن تا زمانى كه عدّه اش تمام شود. ۳
گاهى نيز علامه در ضمن ايراداتى كه به يك روايت وارد كرده، ناسازگارى و تعارض بخشى از روايت با قرآن را به عنوان قرينه اى بر جعلى بودن روايت ذكر كرده است؛ مثلاً در بخشى از روايت سعد بن عبداللّه قمى و ماجراى ملاقات او با امام زمان عليه السلام ، آمده است: «يهود پيش بينى مى كردند فردى به نام محمد ظهور خواهد كرد كه بر عرب مسلط مى شود، همان گونه كه بخت النصر بر بنى اسرائيل چيره شد». ۴ در حالى كه اين عكس بيان قرآن است؛ چه به تصريح قرآن يهوديان وعده آمدن پيامبر را به دشمنان خود مى دادند كه با ظهور خويش انتقام آنان را از دشمنان خواهد گرفت. ۵
آنچه علامه شوشترى به عنوان تعارض با قرآن ذكر كرده، لزوما ناسازگارى با نص قرآن نيست، بلكه گاه مراد وى برداشت نادرست از آيات قرآن است كه حكايت از جعلى بودن روايت دارد؛ براى نمونه در حديثى با استناد به اين كه در آيه «وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا» خطاب به مردان است نه زنان، غسل جنابت بر زنان (در غير مجامعت) واجب دانسته نشده است. ۶ به نظر شوشترى با اين تفسير، نه تنها غسل بلكه احكام ديگر نظير وضو و تيمّم هم بر زنان واجب نيست، زيرا در همه اين موارد ۷ خطاب به مردان است. ۸
در مواردى نيز شوشترى در تفسيرى كه از آيه اى از قرآن ارائه شده، مناقشه مى كند و آن را نشانه
1.الاخبار الدخيلة، ج۶، ص۷۵ ـ ۷۶.
2.سوره بقره، آيه ۲۲۹-۲۳۰.
3.الأخبار الدخيلة، ج۳، ص۳۰۷ ـ ۳۰۸. براى نمونه هاى ديگر ر.ك: همان، ج۳، ص۳۱۲ ـ ۳۱۴: درباره ديه قتل خطا و عمد و تعارض آن با آيات قصاص در قرآن؛ ج۲، ص۲۵۰ ـ ۲۵۲: درباره علت مجزى بودن قربانى گاو براى پنج نفر به استناد داستان گاو بنى اسرائيل و تعارض آن با نقل قرآنى داستان.
4.كمال الدين و تمام النعمة، ص۴۶۳.
5.«وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ» (سوره بقره، آيه ۸۹)؛ الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۱۰۱. براى نمونه هاى ديگر، ر.ك: همان، ج۱، ص۱۸۱: درباره ميعاد چهل روزه/شبه موسى با خدا؛ ج۱، ص۲۰۰: درباره سوره برائت.
6.تهذيب الأحكام، ج۱، ص۱۲۴.
7.«إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا» (سوره مائده، آيه ۶)
8.الأخبار الدخيلة، ج۳، ص۳۱۶ ـ ۳۱۷. براى نمونه ديگر، ر.ك: همان، ج۱، ص۲۰۴: كه در روايت مراد از انسان در «كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ» (سوره حشر، آيه ۱۶) يك فرد مشخص دانسته شده است؛ در حالى كه به نظر علامه اين با سياق قرآن ناسازگار است و الف و لام در الانسان جنس است، نه عهد و دلالت بر عموم دارد.