روش‏ شناسي علامه محمّد تقي شوشتري در نقد احاديث ساختگي - صفحه 229

وضع روايت مى داند؛ مثلاً تفسير مشهور و مأثور ۱ درباره آيه «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»۲ اين است كه چون جنس كفش موسى از پوست حيوان مرده بوده و موسى مى خواسته وارد وادى مقدس شود، امر شد كفش هايش را بكند، ولى در روايت ديدار سعد بن عبداللّه قمى با امام زمان، اين تفسير ردّ شده است؛ با اين استدلال كه اگر نماز با آن كفش ها جايز بوده، در اين صورت، ورود به آن مكان نيز با كفش ايرادى نداشته است؛ زيرا آن مكان مقدس تر از نماز نيست و اگر نماز با آن كفش ها جايز نبوده، پس موسى از حلال و حرام آگاهى نداشته و جهل موسى به شريعت هم عوض كفر است. ۳ اما چنين استدلالى از نظر علامه باطل است، زيرا اولاً انبيا پيش از وحى از شريعت آگاه نبوده اند و اين عيبى بر آنان نيست. ثانيا از كجا معلوم كه موسى با كفش نماز مى خوانده است و بالاتر از آن، از كجا معلوم احكام آن دو يكسان باشد. ۴ در ادامه، سعد تفسير صحيح آيه را از امام زمان مى پرسد و او پاسخ مى دهد:
مراد از «اخلع نعليك» اين است كه محبّت خانواده ات را از قلبت خارج كن تا حبّت نسبت به من خالص گردد. ۵
به رأى شوشترى، اين تفسير از آيه مقبول نيست؛ زيرا حبّ خالق و محبّت داشتن نسبت به مخلوقات از يك سنخ نيستند كه با هم تزاحم داشته باشند و وجود يكى نافى ديگرى باشد. ۶

2. مخالفت با حكم مشهور فقهى

يكى از شواهدى كه علامه شوشترى براى شناسايى روايت جعلى بدان استناد كرده، تعارض حكم فقهى موجود در روايت با حكم مشهور در ميان فقهاى اماميه است؛ ۷ به عنوان مثال، در روايتى از

1.علل الشرايع، ج۱، ص۶۶. علامه اين خبر را صحيح يا كالصحيح دانسته است؛ زيرا در سند آن أبان از اصحاب اجماع است و راوى آن ابن الوليد خود از نقّاد اخبار بوده است (الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۹۹ ـ ۱۰۰). البته در جواب گفته شده است كه تعارض دو روايت و ترجيح يكى بر ديگرى با استناد به مرجّحات سندى و متنى بر كذب و وضع روايت مرجوح دلالت ندارد. «النقود اللطيفة على الكتاب المسمى بالأخبار الدخيلة».

2.سوره طه، آيه ۱۲.

3.كمال الدين، ص۴۶۰.

4.الأخبار الدخيلة، ج۱، ص۱۰۰.

5.كمال الدين، همانجا؛ نيز براى تفسير تفصيلى اين معنا ر.ك: «النقود اللطيفة على الكتاب المسمى بالأخبار الدخيلة»، ص۱۵۷ ـ ۱۵۹.

6.الأخبار الدخيلة، همانجا. شوشترى نظير همين نقد را به تفسير موجود در روايت از «كهيعص» وارد كرده است (ر.ك: همان، ج۱، ص۱۰۰ ـ ۱۰۱). صافى گلپايگانى معتقد است اين روايت تاويل آيه است، نه تفسير و با روايات تفسيرى ديگر در تعارض نيست؛ به علاوه، حروف مقطعه قرآن ـ كه از رموز قرآن است ـ حاوى اسرار و علوم گوناگون است و نبايد تفسير آن را صرفا در يك معنا، محصور كرد. («النقود اللطيفة على الكتاب المسمى بالأخبار الدخيلة»). براى نمونه ديگر، ر.ك: الاخبار الدخيلة، ج۱، ص۱۶۶ ـ ۱۶۷ و ج۲، ص۲۵۰: درباره تفسير آيه «فَمَنْ تَعَجَّلَ فِى يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى» (سوره بقره، آيه ۲۰۳). جالب اين كه معيار شوشترى فقط آراى شيعه نيست، زيرا در بخشى از اين روايت مطلبى به اهل سنت نسبت داده شده كه به نظر او آنان چنين قولى ندارند و اين خود بر جعلى بودن روايت دلالت مى كند (همان، ج۲، ص۲۵۰).

7.در انتقاد به اين معيار گفته شده، اگر روايتى مشتمل بر فتوايى غيرمشهور باشد، دال بر جعلى بودن آن نيست (ر.ك: «دفاع از حديث۱۰»، ص۱۹).

صفحه از 241