ابن سيرين (م 110 ق) گفته است:
اين علم بخشى از دين است؛ پس بنگر از چه كسى دين خود را مى گيرى. ۱
از او همچنين نقل است:
اوايل، مردم از اِسناد سؤال نمى كردند، اما هنگامى كه فتنه (نزاع داخلى) بالا گرفت، مى گفتند: رجال خود را براى ما نام ببر! بدين ترتيب، آنها كه پيروى از سنت مى كردند، معروف شدند و حديث ايشان پذيرفته شد؛ چنان كه وضّاعان هم شناخته شدند، بى آن كه حديث آنان مورد قبول واقع شود. ۲
زُهرى (م 124 ق) يك بار اسحاق بن ابى فروة را به خاطر نشر احاديثى بى سند توبيخ كرد و به او گفت:
خدا دشمنت دارد اى پسر ابوفروة، چه قدر نزد خدا جسورى كه به احاديث خود سندى متصل نمى سازى! تو حديث هايى بى دهنه و افسار نقل مى كنى. ۳
از يزيد بن زريع (م 128 ق) نقل است كه:
هر دينى سواره نظامى دارد و سواره نظام اين دين، آن مردانى اند كه در سندها ظاهر مى گردند. ۴
اوزاعى (م 157 ق) مى گويد:
دورى از علم، همان دور شدن از اِسناد است. ۵
در همين زمينه، سفيان ثورى (م 161 ق) گفته است:
اِسناد سلاح مؤمنان است. ۶
نيز همو مى گويد:
اِسناد زينت حديث است، پس سعادتمند كسى است كه به آن توجه دارد. ۷
عبداللّه بن مبارك (م 181 ق) مى گويد:
اِسناد به دين تعلق دارد و اگر اِسناد نبود، هر كسى هر آنچه مى خواست مى گفت. ۸
او همچنين اظهار مى دارد:
بين ما و مردم تكيه گاهى هست. ۹
1.صحيح مسلم، مقدمه (: الإسناد من الدين).
2.همان جا؛ ابواب العلل؛ ميزان الاعتدال، ج۱، ص۳.
3.معرفة علوم الحديث، ص۶ .
4.سُبكى، طبقات الشافعية الكبرى، ج۱، ص۱۶۷؛ معرفة علوم الحديث مدخل، ص۱۱.
5.طبقات الشافعية الكبرى، همان جا.
6.همان.
7.صحيح مسلم، ابواب العلل، طبقات الشافعية الكبرى، همان جاها.
8.صحيح مسلم، همان جا.