اسناد در روايات اسلامي - صفحه 250

او مى گويد:
اين مشخصه در روايات تاريخى مربوط به زندگى پيامبر، در مقايسه با منقولات فقهى، بارزتر است. ۱
من شخصا به اين رأى تمايل دارم؛ گرچه اثبات آن دشوار است. شخصيت پيامبر چنان تأثيرى بر پيروانش گذاشته كه نمى توان باور كرد تصوير ترسيم يافته از او در روايات، صرفا تحولى متأخر بوده باشد. اما اگر نظرا بپذيريم كه حديث هسته اى اصيل دارد، آيا اسانيدى متصل به روايات، ابزارى براى شناخت و كشف آن بخش اصيل در اختيار ما مى گذارند؟ براى همسويى و تأييد چنين نظرى، نيازمند دلايلى بيش از آنچه در اختيار داريم، هستيم تا سلسله به هم پيوسته اى از نقل حديث را به طور واقعى نشان دهند. اما اين همه را نبايد بدان معنا دانست كه كل اين نظام [اِسناد] امرى جعلى و مربوط به زمان هاى متأخر است. اين امر يقينا به مرجعى در گذشته بازمى گردد و بى شك، مشتمل بر عناصرى واقعى است؛ گرچه جدا كردن سره از ناسره آن كار دشوارى است.
اكنون بجاست كه بپرسيم، در آغاز امر، چگونه اِسناد پديد آمد؟ پس از وفات پيامبر، صحابه، خواه ناخواه، حكاياتى درباره او نقل مى كردند و اين حكايات پذيرفته مى شد؛ بى آن كه از آن صحابى بپرسند آيا خود افعال و اقوال پيامبر را ديده و شنيده است يا آن كه تنها نقل مى كند. البته ممكن است در آن دوره ضرورتى براى ذكر منبع نبوده باشد، ولى در سال هاى ميانى قرن نخست هجرى بود كه توقع اِسناد ايجاد شد؛ چه بسيارى از صحابه از دنيا رفته بودند، و كسانى از پيامبر حكايت مى كردند كه خود او را نديده بودند. در اين اوضاع، به طور طبيعى امكان داشت مردم از منابع سخن اين ناقلان سؤال كنند. پر واضح است كه رشد و بارورى اين نظام محكم و استوار، آرام آرام و تدريجى بوده باشد.
مى دانيم كه ابن اسحاق در نيمه نخست قرن دوم، بسيارى از رواياتش را بدون اِسناد آورده و در مابقى روايات هم، بسيارى از جاها، اِسناد كاملى ارائه نمى دهد. با اين حال، تقريبا با اطمينان مى توان گفت كه افراد پيش از ابن اسحاق در مستند سازى مطالبشان حتى كمتر از او دقت داشته اند، اما چنين فرضى موجّه نيست كه بگوييم اِسناد از دوره زُهرى (م 124 ق) شروع شده و براى عُروة (م 94 ق) امرى ناشناخته بوده است. اين نظام پيشرفته، گرچه در ابتدا رشد كمى داشته، اما برخى عناصر اِسناد بر طبق نياز مردم به آن، به وجود آمده است.
ابن سيرين گفته است كه پس از بروز جنگ داخلى (فتنه) بود كه مردم از رجال حديث پرسيدند. شاخت به اين سخن توجه كرده، مى گويد اين جمله را نمى توان به ابن سيرين نسبت داد كه در سال 110 ق، فوت كرده است:
چرا كه جنگ داخلى (يا فتنه) كه با قتل خليفه، وليد بن يزيد (126 هجرى)، آغاز و تا اواخر دوره اموى ادامه يافته است، تاريخى رايج براى پايان زمان خوب گذشته بوده كه طى آن، سنت پيامبر

1.Muslim World, vpl. xlii (۱۹۵۰), p. ۱۷۱.

صفحه از 255