اسناد در روايات اسلامي - صفحه 252

ديرتر هم به دنيا آمده باشد، باز هم آن قدر بزرگ بوده كه احاديث را از نافع بشنود. از اين رو، دليلى نداريم كه بگوييم او فقط مى توانسته روايات را در شكل مكتوب دريافت كند. در اسانيد المُؤطَّأ غالبا از كلمه «عن» براى نشان دادن منبع استفاده مى شود و از اين رو، نحوه دريافت روايات مشخص نيست. با اين همه، برخى مواقع مالك تصريح مى كند كه او روايت خود را به طور شفاهى از نافع شنيده است. آيا بايد اين را نوعى تظاهر بدانيم؟ من ترجيح مى دهم كه باور كنم چنين عباراتى حاكى از ملاقات واقعى مالك با نافع و سماع حديث از اوست.
دليل دومى كه شاخت را به ترديد درباره اين اِسناد وامى دارد، خانوادگى بودن آن است؛ نافع مولاى ابن عمر بوده است. ۱ معمول است كه روايات منقول در ميان يك خانواده، با اعتبار زيادى پذيرفته مى شوند، ولى شاخت استدلال مى كند كه اين ترفندى براى رواج احاديث جعلى بوده است و نمونه هايى براى اثبات آن عرضه مى كند. اما اگر ـ آن چنان كه از ظواهر امر برمى آيد ـ كاربرد اِسنادهاى خانوادگى براى حمايت از روايات ساختگى بوده، آيا مى توان اين موضوع را به طور كلى درباره تمام اسانيد خانوادگى پذيرفت؟ آيا نمى توان گفت اِسنادهاى اصيل خانوادگى هم به وجود آمدند و بعدها الگويى براى ديگران شدند؟ على الظاهر، بهتر مى نمايد كه اين گونه اسانيد را يك نوع اصيل از ارائه سند به شمار آوريم، گرچه اين را هم مى دانيم كه مردم براى تأييد احاديث جعلى، از اين نوع اسانيد تقليد كرده اند. بنابراين، گرچه اصالت اسانيد خانوادگى را مى پذيريم. اما همه آنها را به يك ارزش نمى دانيم.
شاخت بر اين نكته انگشت مى نهد كه شافعى مالك را به كتمان عيوب در اسانيدش متهم مى سازد؛ ولى به نظر نمى رسد اعتراض شافعى به اِسنادهاى خانوادگى باشد؛ چرا كه زنجيره نقل از شافعى از مالك، از نافع، از ابن عمر را سلسلة الذهب دانسته اند.
اكنون براى اين كه نشان دهيم چگونه اسانيد متقدم در ميان محدّثان متأخر حفظ شده اند، چند نمونه از اسانيد ابن اسحاق را با كتاب هاى بعد از خودش مقايسه مى كنيم.
1. ارائه يك اِسناد واحد همراه با روايتى كه الفاظش در كتاب هاى مختلف بسيار به هم نزديك اند؛ براى نمونه مى توان به حديث اعتراض عُمَر به دعاى پيامبر بر قبر ابن اُبىّ؛ طبق نقل ابن هشام ۲ و بخارى ۳ اشاره كرد.
2. يك اِسناد واحد كه به نقل هاى مختلفى متصل شده است كه در اصل يك بياناتى از يك روايت اند، همراه با حذف و اضافات و الفاظى متفاوت؛ از قبيل روايات مشابهى كه ابن هشام ۴ و احمد

1.ص۱۷۷؛ نيز ر. ك: ص۱۷۰ و بعد.

2.السيرة النبوية، ج۴، ص۱۹۶(تمام نقل هاى من از ابن هشام مطابق با چاپ قاهره، ۱۹۳۶م است).

3.صحيح البخارى، «جنائز»، ش۸۵.

4.السيرة النبوية، ج۱، ص۲۳۰.

صفحه از 255