اسناد در روايات اسلامي - صفحه 255

و قديمى نيز در اين ميان وجود دارند.
اين موضوع كه اِسناد، صحت روايت را ضمانت نمى كند، نظرى نيست كه يكسره از رويكرد انتقادى غرب نشأت گرفته باشد، چرا كه محدّثان مسلمان هم به آن اندازه كه معمولاً به آنها نسبت داده اند، با اسانيد به ظاهر صحيح، گمراه نشده اند. حاكم (م 405 ق) در كتاب معرفة علوم الحديث، ۱ مثال هايى براى اين موضوع آورده است، براى نمونه، توجه مى دهد به اِسنادى كه رجالش همگى مورد اعتمادند، اما حديث متصل به آن حاصل يك بى دقتى است. همچنين اِسناد ديگرى از مالك، از زُهرى، از عُروة، از عايشه نقل مى كند و مى گويد گرچه اين حديث را ائمه و رجال مورد اعتماد حديث نقل كرده اند، اما تا آنجا كه به روايات مالك مربوط مى شود، نادرست است. وى باز اِسناد ديگرى ذكر كرده، مى گويد به رغم اين كه رجال موثقى آن را نقل كرده اند، از اساس معيوب و ضعيف است. به نظر حاكم، شناخت حديث صحيح تنها به شناخت چگونگى نقل آن نيست، بلكه اين مهم با درك مطلب، ياد گرفتن با قلب و زياد شنيدن به دست مى آيد. گرچه وى تمام روايات بخارى و مسلم را مى پذيرد، ولى درباره ديگر روايات ـ كه اسانيدى به ظاهر درست دارند ـ معتقد است تنها پس از بحث و تبادل نظر با مردمانى كه معرفت به موضوع دارند، مى توان اين گونه روايات را بى عيب دانست و پذيرفت.
جا دارد كه موضوع ديگرى را نيز به اختصار مطرح كنيم. محققان غربى اغلب اين نكته را خاطرنشان كرده اند كه صحابه اى كه بيشتر ناقل حديث دانسته مى شوند، نسبت به آنها كه از زمان اقامت در مكه همراه پيامبر بوده اند، جوان ترند؛ براى مثال، طيالسى در المسند خود تنها نه حديث از ابوبكر، 62 حديث از عمر، شانزده حديث از عثمان و سه حديث از هر يك، از طلحه و زبير نقل كرده، در حالى كه 303 حديث از ابوهريره دارد. اين اعتماد بر صحابه جوان تر اغلب دليلى عليه صحت احاديث، تلقى مى شود؛ اما چنان كه پروفسور فوك اشاره كرده، اين خود دليلى به نفع اختلاف آنهاست، ۲ چرا كه اگر همه اسانيد جعلى بودند، ساختن اسانيدى منتسب به صحابه متقدم، كار آسانى بود، اين كه محدّثان اين كار را نكرده اند، ما را به اين انديشه وامى دارد كه شايد روايات آنها بيش از آنچه ما تصور مى كرده ايم به حقيقت نزديك اند.
سخن آخر اين كه در مباحث اين مقاله، هيچ نتيجه محسوس و مهيجى به دست نيامده، ولى من اميدوارم به اندازه كافى اين نكته را خاطر نشان كرده باشم كه اسانيد سزاوار توجه بسيارند و گاه به ما مى آموزند كه چگونه اطلاعات مربوط به صدر اسلام به نسل هاى بعد انتقال يافته است.

1.ص۵۸ به بعد.

2.ZDMG, xciii (۱۹۳۹), p. ۱۷.

صفحه از 255