عرضه حديث بر امامان (ع) 1 - صفحه 32

و توهم در ميان مردم است. در عهد پيامبر آن قدر بر او دروغ بستند تا آنكه بپاخاست و در خطبه اش فرمود: «مردم! دروغ بستن بر من فراوان شده است: هر كس بر من دروغ بندد جايگاهش آتش است». امّا دروغ بستن بر ايشان ادامه يافت.
حديث تنها از چهار طريق به شمار مى رسد و پنجمى ندارد: مرد منافقى كه اظهار ايمان مى كند و خود را مسلمان نشان مى دهد، هيچ ابايى از دروغ بستن بر پيامبر خدا ندارد و آن را گناه نمى داند. اگر مردم مى دانستند كه او منافق و دروغگوست، از او نمى پذيرفتند و تصديقش نمى كردند. ولى او را از صحابه حضرت رسول مى پندارند و مى گويند: او پيامبر را ديده و از او شنيده است. مردم از او حديث اخذ مى كنند در حالى كه به حال او آگاه نيستند. در حالى كه خداوند از منافقان خبر داده و آنها را توصيف كرده: وإذا رأيتهم تعجبك اجسامهم و إن يقولوا تسمع لقولهم .
اين منافقان پس از پيامبر(ص) باقى ماندند و با دروغ و تزوير و تهمت، به زمامداران گمراه و دعوت كنندگان به آتش، نزديك شدند و آنان هم، ولايت كارها را به منافقان سپردند و ايشان را برگرده مردمان سوار ساختند، و با كمك آنان دنيادار شدند. مردم با پادشاهان و دنيا هستند مگر كسى كه خداوند حفظ كند. اين نخستين نفر.
[دومين نفر] شخصى است كه چيزى از پيامبر خدا مى شنود، ولى آن را بدرستى در نمى يابد و گرفتار توهّم مى شود؛ قصد دروغگويى ندارد؛ حديث در دست اوست و به آن اعتقاد دارد و عمل مى كند و آن را نقل مى كند و مى گويد: آن را از پيامبر خدا شنيده ام. اگر مسلمانان مى دانستند كه اين سخن توهمى بيش نيست، نمى پذيرفتند و خود او نيز اگر به توهم خود پى ميبرد، آن را به دور مى افكند.
سومين نفر [كسى است كه] از رسول خدا شنيده كه به چيزى امر كرده ولى از نهى بعدى با خبر نشده يا نهى او را شنيده و از امر بى خبر مانده است. پس

صفحه از 54