عرضه حديث بر امامان (ع) 1 - صفحه 33

منسوخ را به ياد سپرده و ناسخ را حفظ نكرده است. اگر مى دانست كه آنچه در دست دارد منسوخ است، آن را رها مى كرد و اگر مسلمانان هم مى دانستند شنيده او منسوخ شده، آن را رها مى كردند.
آخرينِ اين چهار نفر، بر پيامبر خدا دروغ نبسته است. دروغ را دشمن دارد چون از خداوند مى هراسد و پيامبر خدا را بزرگ مى شمرد. فراموش نكرده، بلكه آنچه شنيده به همان صورت حفظ كرده است و آن را بدون كاستى و فزونى نقل مى كند. ناسخ را از منسوخ مى شناسد، پس به ناسخ عمل مى كند و منسوخ را رها مى سازد. ۱
طبرسى نيز در احتجاج گزارشى از «سليم» نقل مى كند كه ترسيمى ديگر از وضعيت آن روزگار است. ۲
سپس حضرت على(ع) سخنانى مى فرمايد كه قسمت دوّم ادعاى مقاله را مستدل مى كند؛ يعنى لزوم مراجعه به پاسداران راستين دين و عرضه شنيده ها و روايات بر آنان. حضرت مى فرمايد:

۰.من هميشه يك بار در روز و يك بار در شب به حضور پيامبر خدا مى رسيدم. حضرت با من خلوت مى كرد و من ملازم او بودم، صحابه حضرت رسول(ص) به يقين مى دانند كه پيامبر با هيچ كس جز من اين گونه معاشرت نداشت. گاهى ايشان به منزل من مى آمد، هرگاه به منزلش مى رفتم زنانش را دور مى كرد و پيش او جز من كسى نمى ماند، و هرگاه او براى خلوت كردن با من به منزلم مى آمد، فاطمه و هيچ يك از پسرانم از نزد من بر نمى خاستند. هرگاه سؤال مى كردم، پاسخ مى داد و هرگاه ساكت مى ماند و پرسشهايم پايان مى گرفت، او آغاز مى كرد. هيچ آيه اى از قرآن بر رسول اللّه نازل نشد مگر اينكه بر من خواند و بر من املا نمود تا آن را با خط خود نوشتم؛ تأويل و تفسير، ناسخ و منسوخ،

1.الكافى، ج۱، ص۶۳، ح۱

2.الاحتجاج، ج۲، ص۱۸

صفحه از 54