دوازده امام، در منابع اهل سنّت(1) - صفحه 94

7 ـ عبدالملك بن مروان؛
8 . وليد بن عبدالملك؛
9 . سليمان بن عبدالملك؛
10 . يزيد بن عبدالملك؛
11ـ هشام بن عبدالملك؛
12 . وليد بن يزيد بن عبدالملك.
 ابن حجر سپس، سخن قاضى عياض را تحسين نموده و آن را برساير احتمالات ترجيح مى دهد چنانكه پيش از اين گفتيم سيوطى عدالت را براى خليفه اسلامى و جانشين پيامبر(ص) شرط مى دانست و به همين دليل اكثر قريب به اتفاق سلاطين اموى و عباسى را كه به نظر او فاقد اين شرط بودند از شمار جانشينان پيامبر حذف نمود، و اين در حالى بود كه وى براى كامل نمودن عدد خلفاى رسول خدا با كمبود مواجه بود. او حاضر شد عدد خلفاى دوازده گانه را ناتمام باقى گذارد، ولى از سلاطين ستمگر اموى كسى را انتخاب نكند.
ولى قضيه در مورد «ابن حجر» كاملاً بر عكس است و گويى او نه تنها عدالت را شرط نمى داند، بلكه به دنبال كسانى مى گردد كه از شرط عدالت برخوردار نباشند! چنان كه ديديم ابن حجر نخست در صدد آن است تا شمار خلفاى دوازده گانه را از ميان پادشاهان اموى انتخاب كند، و ثانياً اصرار دارد تا خلفاى را از ميان انسانهاى ستمگر برگزيند و به همين دليل با توجه به اينكه بسيارى از دانشمندان اهل سنت عمر بن عبدالعزيز را عادل دانسته، و حتى او را جزء خلفاى راشدين به حساب آورده اند، ولى ابن حجر به دليل اعتقاد و روحيه خاصى كه دارد او را نيز از خلافت محروم كرده است. به نظر مى رسد اين اقدام ابن حجر، هيچ دليلى نمى تواند داشته باشد جز اينكه عمر بن عبدالعزيز به عقيده دانشمندان اهل سنت فرد عادلى بوده است!.
با اينكه حكومت عمر بن عبدالعزيز در فاصله خلافت دو تن از فرزندان عبدالملك بن مروان، يعنى سليمان و يزيد قرار گرفته، ابن حجر سليمان و يزيد را جزء جانشينان پيامبر مى داند، ولى عمر بن عبدالعزيز را كه در ميان اين دو نفر به حكومت رسيده و حكومت او به گواهى تمامى دانشمندان اهل سنت از آن دو بهتر بوده به عنوان خليفه پيامبر نمى پذيرد.

4 . سفيان ثورى

او نيز كه از دانشمندان برجسته اهل سنت است، واژه «خلافت» را تنها بر پنج نفر قابل

صفحه از 117