زندگی نامه امام رضا علیه السلام - صفحه 21

بپوشانى [و واگذار نمايى‏] و اگر اين مقام از آنِ تو نيست ، پس حقّ اين كه چيزى را كه از تو نيست، به من واگذارى ، ندارى .1
اين سخن ، غاصبانه بودن حكومت عبّاسى، عدم مشروعيت خلافت مأمون و همچنين پافشارى بر عقيده نصب الهى امام را به روشنى آشكار مى‏ساخت.

1 - 2 . پاسخ منفى به پيشنهاد ولايت‏عهدى‏

مأمون ، گزينه دومى را پيشِ روى امام عليه السلام نهاد. او پس از گفتگوهاى بسيار در اصل خلافت، منصب ولايت‏عهدى را به ايشان پيشنهاد كرد. امام عليه السلام كه از انگيزه مأمون كاملاً آگاه بود، با اين پيشنهاد نيز مخالفت كرد. از جمله دلايل امام عليه السلام اين بود كه بنا بر آنچه اجدادم از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله گزارش كرده‏اند، من در حيات تو مسموم از دنيا مى‏روم و مظلومانه به شهادت مى‏رسم، در حالى كه فرشتگان آسمان و زمين بر من گريه مى‏كنند و در سرزمين غربت در كنار هارون الرّشيد ، مدفون مى‏شوم.
مأمون ، وقتى اين سخن را شنيد ، گريه كرد و پرسيد : اى پسر پيامبر خدا! چه كسى تو را مى‏كُشد؟ تا من زنده هستم، چه كسى قدرت يا جرئت بدى كردن به تو را خواهد داشت؟!
امام عليه السلام فرمود: «من اگر بخواهم قاتل خود را معرّفى كنم ، مى‏توانم بيان كنم و بگويم كه چه كسى مرا خواهد كشت» .۲

1 - 3 . پذيرفتن ولايت‏عهدى با اكراه‏

توسّل به زور و تهديد به قتل ، تنها روشى بود كه مأمون با به كار گرفتن آن ، توانست امام عليه السلام را براى پذيرش ولايت‏عهدى متقاعد كند. اگر چه خليفه در ابتداى حضور

1.ر . ك : همان .

2.ر . ك : همان .

صفحه از 46