كند. آنان بر اين باورند كه خليفه از ابتدا تا به آخر با نيّت صادقانه، على بن موسى الرضا عليه السلام را به ولىعهدى انتخاب كرده بود و ايشان با مرگ طبيعى از دنيا رفت. ابن خلدون، ذهبى و ابن اثير را مىتوان از طرفداران اين نظريه دانست.1
مؤيّد اين نظريه ، ظاهر برخى از سخنانى است كه مأمون در بعضى از جلسات ، گفته است . براى نمونه مأمون در دو جلسه متفاوت مىگويد:
اى فرزند پيامبر خدا! من از دانش و فضل و زهد و پارسايى و بندگىات آگاهم ، و تو را از خود به خلافت سزاوارتر مىدانم .2
و كسى را نديدم كه از ابوالحسن رضا عليه السلام به اين امر خلافت سزاوارتر باشد؛ از اين رو او را ولى عهد كردم .3
همچنين ، بنا بر گزارش طبرى، در نامه حسن بن سهل ، اين گونه آمده است:
مأمون ، على بن موسى را ولىّ عهد خود قرار داد ؛ چون به عبّاسيان و علويان نگريست و كسى را برتر و داناتر و پارساتر از او نيافت و او را رضاى آل محمّد ناميد و به او فرمان داد كه لباس سياه را دور بينداز و سبز بپوشد .4
در نامهاى از فضل بن سهل به امام رضا عليه السلام نيز به اين نكته تصريح شده است:
اين نوشتهاى از سر عزم و جدّيت از فرمانرواى مؤمنان ، عبد اللَّه امام ، مأمون و نيز از سوى من است تا آنچه به ستم از تو برده شده، به تو باز گردد و حقوقت در دستانت تثبيت شود و دست غير از آن كوتاه گردد و به همان گونه كه از خداى آگاه بر آن خواستهام تا بِدان، سعادتمندترين انسان در جهان و نزد خدا از رستگاران و
1.تاريخ ابن خلدون: ج۳ ص۳۱۰، تاريخ الإسلام: ج۱۴ ص۵ و ص۱۳ . برخى از مورّخان اهل سنّت ، دليل وفات امام عليه السلام را زياده خوردن انگور دانستهاند!! (تاريخ الطبرى : ج ۷ ص ۱۵۰ ، الكامل فى التاريخ : ج ۶ ص ۳۵۱) ، مسعودى به گفته طبرى و ابن اثير مىافزايد كه «گفته شده است كه او را مسموى كردهاند» . (مروج الذهب : ج ۳ ص ۴۴۱) .
2.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج۲ ص۱۵۱ ح ۳.
3.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج۲ ص۱۶۴ ح ۲۲.
4.سير أعلام النبلاء: ج۹ ص۳۹۰.