جستاری در کنيه و فرهنگ عربی اسلامی - صفحه 86

مي‌شوند. ۱ سيبويه در اين‌باره به گونه‌اي خاص‌تر بحث کرده و براي «ترکيب اسم با کنيه» از موارد بالا سه مصداق قرار مي‌دهد:
الف. آن‌که اسم دارد و کنيه نيز دارد؛ مانند کفتار که غير از ضبع، نامش را «الحضاجر» گويند و کنيه‌اش «أم‌عامر» است؛ همچنين است شير که جز أسد به نام «أسامه» و کنيه‌اش «أبوالحارث» باشد؛ نيز روباه که غير از ثعلب نامش «ثعالة» و کنيه‌اش «أبوالحصين» است، و عقرب را «شبوة» نام و «أم‌عريط» کنيه است؛
ب. آن‌که اسم دارد و کنيه ندارد؛ مثل کفتار نر که تنها نام دارد و آن «قثم» است؛
ج. قسم سوم، آن‌که تنها به کنيه شناخته شود و اسم ندارد؛ مثل «أبوبراقش» که نام حيوان خاصي است. نکته ديگر اين‌که کنيه يا با انتساب به پدران و مادران است و يا با انتساب به پسران و دختران؛ مثال پدران، به گرگ «أبوجعدة» و به هر چيز سفيد «أبوالجون» گفته شده است. نمونه مادران اين‌که بر مصيبت و سختي و بلا «أم‌حبوکري» و بر شراب «أم ليلي» اطلاق شده است. و مثال پسران، کنيه کلاغ «ابن دأية» و کنيه شخص شناخته و مشهور «ابن‌جلا» است. و از باب نسبت به دختران، پژواک و بازخورد صدا را «ابنة الجبل» و سنگريزه را «بنت الأرض» نام گذارده‌اند. ۲

4 ـ 1. فرق كنيه با كنايه و ميزان همپوشاني

در اينجا تنها اندکي درباره فرق کنيه و کنايه سخن خواهيم راند و به بحث دربارة تفاوت آن با شهرت و لقب و تعريض و اسم و از اين دست وارد نمي‌شويم؛ چه، بحث درازدامن خواهد شد و چندان ضرورتي نيز ندارد؛ بيشترين سؤال حول فرق اين دو کلمه يک ريشه مطرح است که چند لحظه‌اي درنگ را مي‌طلبد.
نگاهي گذرا به کتب لغت و کتبي که به تعريف کنيه پرداخته‌اند، بيانگر گونه‌اي اختلاف ميان ايشان در تعريف کنيه و کنايه است؟ گويي برخي کنيه و کنايه را يکي دانسته و يکسان تعريف کرده‌اند. رضي‌الدين استرآبادي مي‌گويد:
هي كالكناية، سواء، لأنه يعرض بها عن الاسم. ۳
مبرد در باب کنايه چنين مي‌آورد:
والضرب الثالث من الكناية: التفخيم والتعظيمُ، ومنه اشتقت الكنيةُ. ۴
ابن حجر کنيه را از انواع کنايه دانسته است و گويد:
کنيت عن الأمر إذا ذکرته بغير ما تستدل به عليه صريحاً. ۵

1.الكتاب، ج۲، ص۱۷۱و ۲۷۰؛ تفسير الرازي، ج۱، ص۴۱.

2.همان، ج۱، ص۴۲.

3.شرح الکافية، ج‌۳‌، ص‌۲۶۴ .

4.الکامل في اللغة و الأدب، ج۲، ص۱۰۴.

5.الفيض القدير، ج۳، ص۲۵۱.

صفحه از 109