زبان آگاهي پيامبر (ص) و امامان (ع) 2 - صفحه 166

يافته بود. من سالى حج گزاردم و به محضر امام صادق(ع) رسيدم، آن حضرت در آغاز فرمود: «قوفه مانامت» (اين جمله به زبان نبطى و به معناى «بوزينه مرده» است) گفتم: جانم به فدايت باد! كى مرد؟
حضرت فرمود: هم اكنون.
من روز و ساعت را نوشتم. وقتى به كوفه آمدم به برادرم برخوردم از او پرسيدم: چه كسى مرده و چه كسى مانده است؟
گفت: «قوفه مانامت»؛
از او پرسيدم چه وقت؟
گفت: فلان روز و فلان ساعت. و آن زمان، مطابق زمانى بود كه امام صادق(ع) به من خبر داده بودند.

۰.پنج: إنّ عبد الحميد الجرجانى قال: أتاني غلامّ ببيض الأجمة فرأيته مختلفاً فقلت للغلام: ما هذا البيض؟ قال:هذا بيض «ديوك الماء»، فأبيت أن آكل منه شيئاً وقلت: حتى أسال أبا عبداللّه(ع) فدخلت المدينة فاتيته فسألته عن مسائلى ونسيت تلك المسألة فلمّا ارتحلنا ذكرت المسألة ورأس القِطار بيدى، فرميت إلى بعض أصحاب ومضيت إلى أبى عبداللّه(ع) فوجدت عنده خلقاً كثيراً فدخلت فقمت تجاه وجهه فرفع رأسه إلىّ وقال: يا عبد الحميد «لنا تأتي ديوك هبر» فقلتُ: أعطيتني الذى اريد، فانصرفت ولحقت بأصحابى. ۱

۰.عبدالحميد جرجانى گفت:غلامى براى من تخمهاى «أجمه» آورد. من آنها را گوناگون ديدم، از او پرسيدم: اينها تخم چيست؟ گفت: تخمهاى «ديوك الماء» است. نخواستم از آنها بخورم گفتم: [نمى خورم] تا آن كه از امام صادق(ع) بپرسم. سرانجام داخل مدينه شدم، به محضر امام صادق(ع) رسيدم، مسأله هايى را كه داشتم پرسيدم، ليكن آن مسأله را فراموش كردم. وقتى كه

1.الخرائج والجرائح، ج۲، ص۶۳۰، ح۳۰؛ بحارالأنوار، ج۴۷، ص۱۰۵

صفحه از 186