زبان آگاهي پيامبر (ص) و امامان (ع) 2 - صفحه 171

به زبان سندى
يك:ثمّ قال الجاثليق: يابن محمّد ههنا رجلّ سندىّ وهو نصراني صاحب إحتجاجٍ وكلامٍ بالسنديّة، فقال له: أحضرنيه فأحضره فتكلّم معه بالسنديّة ثمّ أقبل يحاجّه وينقله من شىءٍ إلى شىء بالسنديّة فى النصرانية فسمعنا السنديّ يقُول: «ثبطى ثبطله» فقال الرّضا(ع) وقَد وحدّ اللّه بالسنديّة. ثمّ كلّمه فى عيسى ومريم فلم يزل يدرجه من حالٍ الى حالٍ الى أن قال بالسنديّة: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وأنّ محمّداً رسول اللّه، ثمّ رفع منطقةً كانت عليه فظهر من تحتها زُنّارّ فى وسطه فقال: اقطعه أنت بيدك يابن رسول اللّه، فدعا الرّضا(ع) بسكّينٍ فقطعه، ثمّ قال لمحمّد بن الفضل الهاشمىّ: خذ السنديّ الى الحمّام وطهّره واكسه وعياله واحملهم جميعاً الى المدينة. 1

۰.«جاثليق» گفت:اى پسر محمّد! در اين جا مرد سندى نصرانى هست كه به زبان سندى دليل آورى و سخن پردازى مى كند. امام رضا(ع) فرمودند: او را پيش من بياوريد. او را به حضور آن حضرت آوردند. امام رضا(ع) با او به زبان سندى سخن گفتند. سپس با او به مباحثه پرداختند و او را با زبان سندى از موضعى به موضع ديگر در نصرانيّت، منتقل مى كردند. در نتيجه ما شنيديم كه مرد سندى مى گويد: «ثبطى ثبطله» امام رضا(ع) فرمودند: به زبان سندى خداوند را يگانه دانست. پس از آن درباره عيسى و مريم با او سخن گفتند و پيوسته، پله به پله او را از حالى به حالى بالا مى بردند. تا اين كه به زبان سندىّ گفت: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وأنّ محمّداً رسول اللّه.
آنگاه كمربندش را بالا برد، زُنّارى كه به زير ميانه كمربند داشت، آشكار گشت، گفت: اى پسر رسول خدا! اين زُنّار را شما با دست خود قطع كنيد. امام رضا(ع) كاردى خواستند و آن را قطع كردند. آنگاه به «محمّد بن فضل هاشمى»

1.غرر الحكم : ۵۷۵۹ .

صفحه از 186