زبان آگاهي پيامبر (ص) و امامان (ع) 2 - صفحه 173

راهنمايى شدم. آهنگ او كردم تا اينكه بر او وارد گشتم در حالى كه يك واژه عربى را به نيكى نمى دانستم. بر او به زبان سندى سلام دادم. سلامم را به زبان سندى پاسخ داد. به زبان سندى شروع به سخن كردم و او پاسخ مرا به زبان سندى مى داد. به او گفتم: من در سرزمين سند شنيدم: خداوند، در ميان عرب حجّتى دارد، از اين رو در طلب او از آن جا بيرون آمدم.
او به زبان من گفت: آرى. آن حجّت، من هستم.
سپس فرمود: هر چه مى خواهى بپرس. من چيزهايى را كه مى خواستم پرسيدم. آنگاه كه مى خواستم از محضرش برخيزم. گفتم: من عربى را نيك نمى دانم، از خداوند بخواه كه به من الهام فرمايد تا با عربى زبانان به زبان عربى سخن گويم. دستش را به لب من ماليد. از آن هنگام به زبان عربى سخن گفته ام.

به زبان اهل نوبه

۰.يك: روى واضح عن الرّضا قال:قال أبى موسى(ع) للحسين بن ابى العلاء: اشتر لى جاريةً نوبيةً فقال الحسين: أعرف واللّه جاريةً نوبيةً نفيسةً أحسن ما رأيت من النوبة. فلولاخصله لكانت من يأتيك. فقال: وما تلك الخصلة؟ قال: لاتعرف كلامك وأنت لاتعرف كلامها. فتبسّم. ثمّ قال: إذهب حتّى تشتريها. قال: فلمّا دخلت بها إليه قال لها بلغتها: ما اسمك؟ قالت: مونسة. قال: أنت لعمرى مونسة. قد كان لك اسمّ غير هذا، كان اسمك قبل هذا حبيبه قالت: صدَقت. ثمّ قال: يابن أبى العلاء إنّها ستلدلى غلاماً لايكون فى ولدى أسخى منه ولا أشجع ولا أعبد منه. قال: فما تسميّه حتّى أعرفه؟ قال: اسمه ابراهيم. ۱

۰.امام رضا(ع) نقل كردند كه:پدرم به حسين بن علا فرمودند: براى من كنيزى

1.همان، ج۴۸، ص۶۹.

صفحه از 186