پژوهشی درباره اصول اربعمأة - صفحه 217

فاسد بوده اند و به همين دليل وحيد بهبهانى عبارت «له اصل» را از الفاظ مدح نمى داند.
آية الله خويى در اين باره مى نويسد:
در باب اصول و كتب روايى همگى موثق و عادل نبوده اند كه در مورد آنان احتمال جعل و دروغ نرود. اگر تصور كنيم صاحب اصل از جعل و دروغ مبرّا بوده باز احتمال سهو و نسيان منتفى نمى شود. ۱
ايشان سپس مثالهايى مى زند كه وقوع پاره اى از خطا و اشتباه را در مورد محتواى اصول اوّليه نشان مى دهد. ۲
مامقانى در مقباس الهدايه مى نويسد:
اينكه در توصيف فردى بگويند: «له اصل» اعم از مدح است. اين لفظ اصطلاح در الفاظ مدح نشده است و دلالتى هم بر مسئله ندارد.
او پس از نقل نظر وحيد بهبهانى و شك او در سخن مجلسى اوّل و دوم در اين كه «له اصل» از الفاظ حسن است مى نويسد:
حسن بن صالح بن حى بنا به آنچه در «تهذيب» تصريح شده با آنكه داراى اصل است ولى در روايتى كه مختص به اوست، متروك شمرده شده و «على بن ابى حمزه بطائنى» نيز فردى مطعون بوده است. ۳

5 ـ سرنوشت اصول

علامه تهرانى معتقد است تمامى اين اصول موجود است، برخى با همان هيئت اوّليه و تركيبى كه مؤلف آن بدان داده بوده است و بدون كمى و زيادى، و برخى هم در ضمن كتابهاى جامع قديمى ثبت و ضبط شده است و در بين ابواب اين جوامع مرتب شده است و بدين صورت دستيابى به احاديث متنوع آسان تر شده است، زيرا اصول داراى ترتيب خاص

1.معجم الرجال الحديث، ج۱، ص۲۳

2.همان، ص۲۳ و ۲۴

3.تلخيص مقباس الهداية، ص۱۶۲

صفحه از 217