3 ـ 2 ـ 2 . درونى كردن ديگرى
اين جاست كه دومين مكانيسم اجتماعى شدن ، يعنى درونى كردن ديگرى وارد عمل مى شود و نخستين مكانيسم را تكميل مى كند . «كودك با بازى كردن نقش ديگران (والدين ، همبازى ها، قهرمانان) و درونى كردن رفتارشان ، از نظر فكرى رشد مى يابد و اجتماعى مى شود . بدين سان ، مقررات بازى را فرامى گيرد و در ضمن مى آموزد كه خود را به عنوان يكى از اعضاى گروه بپندارند ، در حالى كه به وسيله نقشى كه دارد ، از ديگران متمايز و متفاوت مى شود . خود كودك با همانندسازى با اشخاص ديگر ، در نقش هايى كه ايفا مى كنند و بخصوص به وسيله درونى كردن (دگر عام) ديگرى تعميم يافته ، (ديگران نامشخص) يعنى مجموعه نظام يافته و شالوده بندى شده نقش هاى ديگرى كه او به آنها وابسته است ، رشد مى يابد . همچنين كودك ، خودِ خويش را به وسيله تميز و تشخيصى كه نقش خودش ، بين شخص خود و ديگرى فراهم مى كند ، مى سازد». ۱ به طور خلاصه كودك با درونى كردن نقش هاى ديگران با مقرراتى كه آنها تعيين مى كنند و رفتارهايى كه آنها دارند و اصولى كه آنها را تحت تأثير قرار مى دهد ، آشنا مى شود و اين ، همان اساس درونى كردن تدريجى عناصر اجتماعى ـ فرهنگى محيط است.
با توجّه به اهمّيت اشخاص و گروه ها در مكانيسم هايى كه شرح داديم ، اكنون بايد اين توصيف را با نگاهى به عوامل اساسى فعال در روند اجتماعى شدن تكميل نماييم» . قابل تأكيد است كه عوامل ، غير از مكانيزم هاست . عوامل اساسى فعال در فرآيند اجتماعى شدن را مى توان طبق معيارهايى طبقه بندى كرد.
1 . عامل اجتماعى شدن كه در درون گروه هاى همسان با هيئتى نهادى شده مانند خانواده و مدرسه انجام مى گيرد يا برعكس عامل اجتماعى شدنى كه به شيوه اى بسيار گسترده ، يك جمع وسيع را در بر مى گيرد مثل صدا و سيما.
2 . طبقه بندى بر اساس هدف عامل اجتماعى ، شدن عواملى كه هدف اصلى آنها شكل بخشيدن به شخصيت اجتماعى ، تربيت كردن و ايجاد اصول و ارائه شناخت باشد يا برعكس برحسب آن كه عوامل اجتماعى كننده اين كاركرد را فقط در كنار فعاليت ها و هدف هاى ديگرى كه به عنوان هدف آشكار خود دنبال مى كنند اعمال كنند .
3 . طبقه بندى بر اساس همگنى سنى يا ناهمگنى سنى اجتماعى شوندگان . گروه ها و نهادهايى را كه كاركرد اجتماعى كننده دارند بر حسب آن كه به گروه هاى سنى ناهمگن يا به گروه هاى سنى همگن تعلق دارند ، مى توان تفكيك كرد.
اكنون مى توانيم از اين طبقه بندى ، دو نتيجه اساسى بگيريم : «نخست آن كه گروه ها و نهادهايى كه اجتماعى شدن اصلى آنهاست ، رفتارى كلى و همه جانبه و گرايش بدان دارند كه شخص جامع را اجتماعى كنند و بر او تأثير بگذارند كه اين تأثير تمامى زندگى يا دست كم تمامى وجوه زندگى او را در بر گيرد . اين مورد ، شامل خانواده ، مدرسه ، مسجد ، كليسا و فرقه ها بسيارى نهضت هاى تربيتى است . برعكس ، گروه ها و نهادهايى كه اجتماعى شدن هدف اصلى آنها نيست ، عموماً كاركرد اجتماعى كننده محدودى دارند ؛ يعنى فقط بخشى از شخصيت را تحت تأثير قرار مى دهند كه اين در مورد مؤسسات توليدى ، نهضت هاى اتحاديه اى و احزاب سياسى صدق مى كند و در مورد گروه هاى سنى همگنى كه اغلب تمايلات جامع ترى دارند ، كمتر صادق است (اين تقسيم متناظر با تفاوت ويژگى گروه اوّليه و گروه ثانويه است).
دوم آن كه اين طبقه بندى، امكان مى دهد نشان دهيم كه اجتماعى شدن ، لزوماً انتقال فرهنگ از راه بزرگسالان به جوانان نيست . اين انتقال همچنين بين اشخاص هم سن نيز صورت مى گيرد . گرچه يافتن مثال براى گروه هايى كه اجتماعى كنندگان و اجتماعى شوندگان در آنها در يك رده سنى باشند و هدف اصلى آن هم اجتماعى كردن باشد ، محدود است». ۲