1 ـ 4 . نظريه انگ (برچسب) زنى
اين نظريه ابتدا از سوى هوارد بكر و ادولين لمرت توسعه يافت . اين دانشمندان تحت تأثير ديدگاه هاى ادوين ساترلند (صاحب نظريه پيوستگى اختلافى) بوده اند. تأكيد اين نظريه ، بيشتر روى قانون گذاران است تا قانون شكنان . نظريه برچسب زنى ، به شرايط و عوامل بروز كجروى توجّه نكرده ، بلكه به علل مبقيه كجروى توجّه دارد . صاحبان اين نظريه معتقدند اگر مردم و پليس ، عملى را از دو فرد موقعيت دار و فقير ببينند ، فرد فقير را با عنوان به زندان ، و فرد موقعيت دار را با عنوان مريض به روان پزشك تحويل مى دهند.
كسى كه از سوى پليس مجرم شناخته مى شود ، طى تشريفات تحقير و مراسم بى آبرو كردن ، برچسب مجرم را مى پذيرد و تلقى جديدى از خود به دست مى آورد و از اين پس بر همان اساس عمل مى كند . اكنون رفتار او ، شكل انحراف ثانويه به خود مى گيرد.
در اين جا پيش بينى انگ زنان درست درمى آيد و كج روى براى شخص متهم ، عادت مى شود . گافمن معتقد است وقتى كسى به عنوان كجرو عمدتاً بيوگرافى اش عوض مى شود . آدم هاى عادى ، عده اى را بى آبرو مى كنند و از خود مى رانند و آنان را برچسب كجرو ، به سوى هم نشينى با ديگر كجروان مى كشانند و از اين پس ، كجرو به علت هم نشينى با بدان ، بد مى شود.
در نتيجه ، مجازاتى كه قرار بود از انحراف جلوگيرى كند ، عامل انحراف بيشتر مى شود و چون راه هاى زندگى عادى را بر كجرو بسته اند، كجروى و ادامه آن براى او حرفه مى شود و فرد به مرحله كجرو حرفه اى مى رسد . خلاصه اين نظريه را مى شود به صورت زير نشان داد:
لغزش دستگيرى بى آبرويى رانده شدن از اجتماع هم نشينى با بدان تلقى جديد از خود ر انحراف ثانويه رمنحرف حرفه اى.
اين نظريه گرچه خود به چند نكته مهم و مؤثر توجّه كرده ، ولى از نكاتى هم چشم پوشيده است و در واقع به بخشى از واقعيت كجروى توجّه دارد.