65
انديشه اجتماعي در روايات امر به معروف و نهي از منكر

2 . نظريه هاى كنترل اجتماعى

يكى از مباحث مهم در روان شناسى اجتماعى ، بحث هم رنگى با جمع است . «هم رنگى را مى توان تغييرى در رفتار يا عقايد شخصى ، در نتيجه اعمال فشار واقعى يا خيالى از طرف فرد ديگر يا گروهى از مردم ، تعريف كرد». ۱ مردم دو هدف دارند «يكى ، درستى اعمال و افكار ، و ديگرى ، داشتن روابط دوستانه با مردم از طريق رفتار مطابق انتظار آنها . در بسيارى موارد ، اين دو هدف مى توانند به وسيله يك عمل ساده برآورده شوند». ۲ گاهى هم دو هدف با هم قابل دسترسى نيستند.
براى بررسى عوامل مؤثر در هم رنگى فرد با گروه ، دانشمندى به نام اش طى آزمايشاتى ، به اين نتيجه رسيد كه عوامل مؤثر در همرنگى عبارت اند از : ۳ «درجه حرمت ذات فرد مورد آزمايش ، چگونگى اعضاى گروه (درجه موقعيت اجتماعى و قابل قبول بودن آنها) ، بودن يا نبودن فردى ناهمرنگ در گروه ، آشكار يا ناآشكار بودن اظهار نظر ، درجه احساس امنيت آزمودنى در گروه (هر چه موقعيت فرد در گروه برتر و احساس امنيت او بيشتر باشد ، امكان همرنگى او با گروه كمتر است ، درجه علاقه به عضويت در گروه و درجه سختى هايى كه براى ورود به گروه تحمل كرده است (هر چه بيشتر باشد ، هم رنگى بيشتر است) . اين نكته نيز مسلم شده است كه سازمان مستقر يا گروه ميانه رو ، متمايل است كه افراد هم رنگ را بيشتر از اشخاص ناهم رنگ دوست بدارد . در شرايط عادى ، كسانى كه واقعيات را ناديده بگيرند ، به زودى در نتيجه استهزا و انتقاد اطرافيان ـ اصلاح مى شوند». ۴
درباره علت هم رنگى فرد با گروه بايد گفت فردِ هم رنگ شده با جمع ، يا متقاعد مى شود و يا ميل پاداش و ترس از تنبيه او را هم رنگ مى سازد . در واقع هر يك از اين سه حالت ، به يكى از سه قوه نفس انسان مربوط است . هم رنگى با گروه بر اثر متقاعد شدن ، در قوه عقل ريشه دارد ، هم رنگى به ميل پاداش مربوط به قوه شهوت است و حالت سوم ، به قوه غضب ارتباط مى يابد كه دو قوه اخير ، به بعد حيوانى انسان مربوط هستند . البته اين نكته قابل تذكر است كه آن كس كه خودش نظرى ندارد ، به دنبال پيروى از جمع است و هم رنگى اش، از فرد صاحب نظر ، قوى تر به چشم مى آيد. ۵
به جاى به كار بردن واژه ساده هم رنگى ، بايد ميان سه گونه پاسخ به نفوذ اجتماعى ـ يعنى متابعت ، همانندسازى و درونى كردن ـ تميز و تشخيص بدهيم متابعت عبارت است از رفتارى كه به منظور كسب پاداش يا پرهيز از تنبيه ، برانگيخته شده باشد . معمولاً اين رفتار تا هنگامى دوام دارد كه وعده پاداش يا تهديدِ تنبيه ، موجود باشد . ۶
همانندسازى ، بر آرزوى شخص براى همانند شدن با شخصيتى صاحب نفوذ مبتنى است . در همانندسازى هم مانند متابعت ، رفتار فرد از رضايت درونى سرچشمه نمى گيرد ، بلكه به اين منظور است كه براى وى رابطه اى رضايت بخش با شخص يا اشخاصى كه مايل است با آنها همانند شود ، ايجاد كند . تفاوت همانندسازى با متابعت در اين است كه در همانندسازى ، فرد به عقايد و ارزش هايى كه اختيار كرده ، اعتقاد پيدا مى كند ؛ هر چند اين اعتقاد خيلى استوار و پابرجا نيست. ۷
درونى كردن ارزش يا اعتقاد ، عميق ترين و پايدارترين پاسخ به نفوذ اجتماعى است . انگيزه درونى كردن اعتقادى خاص ، بر اين تمايل مبتنى است كه مى خواهيم رفتار و افكارمان درست و صحيح باشد . بنا بر اين، قبول آن اعتقاد ـ كه بر صحتش گمان داريم ـ ، پاداشى درونى دارد . اگر عقيده شخص صاحب نفوذى را بپذيريم ، بعد از اين كه جزء نظام خود ما درآمد (درونى شد) ، از منبع خود مستقل مى شود و در مقابل تغيير ، به سختى مقاومت مى كند. ۸
ويژگى هاى مجزا و مهم اين سه گونه پاسخ به نفوذ اجتماعى ، متابعتِ ناپايدارترين سطح نفوذ اجتماعى است و كمترين تأثير را بر رفتار فرد دارد . متابعت كننده از جبرى كه شرايط خاص ايجاد مى كند ، آگاه است و مى تواند در غياب اين شرايط ، رفتار خود رابه آسانى تغيير دهد ، مگر اين كه اين رفتار با پاداش ها يا تنبيهات ديگر تقويت شد . اثربخشى پاداش و تنبيه ، به وجود مداوم آنها منوط است . پاداش و تنبيه مداوم براى همانندسازى ضرورى نيست . شخصى كه با او همانند مى شود ، لازم نيست اصولاً حضور داشته باشد . آنچه ضرورت دارد ، تمايل و آرزوى فرد براى همانند شدن با آن شخص است.
براى توضيح خصوصيات مهم رفتار ، بر اساس همانندسازى مثالى مى زنيم . فرض كنيد شما دايى خود را به عنوان الگو قرار داده ايد و بر اساس جاذبه اى كه او براى شما دارد ، بر همانند كردن خودتان با او مى كوشيد و همانندسازى هم كرده ايد. اگر دايى شما تغيير عقيده دهد ، عقايد شما نيز تغيير مى كند ، يا اگر علاقه شما به آن دايى از بين برود ، باز هم آن عقايد تغيير مى يابد . همچنين اگر فرد يا گروهى كه براى شما بيشتر از دايى تان اهمّيت دارد ، عقايد متفاوتى اظهار كند ، باز هم عقايد اوّليه شما تغيير مى كند . بنا بر اين، ممكن است همانندسازىِ مهم تر ، جانشين همانندسازى پيشين شود . تمايل شخص به داشتن افكار و رفتار درست نيز مى تواند اثر نفوذ اجتماعى ناشى از همانندسازى را از بين ببرد . بنا بر اين، پاسخ از نوع درونى كردن ، از نوع همانندسازى قوى تر است و مى تواند جانشين آن گردد.
درونى كردن از آن جهت پايدارترين پاسخ به نفوذ اجتماعى است كه بر انگيزه شخص براى صحيح بودن مبتنى و نيرويى قوى و هميشگى است . از اين رو ، همچون متابعت ، به نظارت مداوم عاملين پاداش يا تنبيه بستگى ندارد يا همچون همانندسازى ، به احترام مداوم براى شخص يا گروه ديگر منوط نيست.
البته بايد دانست يك عمل (همانند اطاعت از مقررات رانندگى) ممكن است به علت هر يك از اين سه نوع پاسخ به نفوذ اجتماعى انجام گيرد . ۹ جزء مهم هر يك از سه نوع پاسخ به نفوذ اجتماعى به قرار ذيل است : در متابعت ، قدرت در همانندسازى ، جاذبه و كشش ، و در درونى كردن ، اعتماد.
مقايسه تطبيقى پاسخ به نفوذ اجتماعى و كنترل هاى اجتماعى
در متابعت->قدرت->(خشونت و تهديد اقتصادى) كنترل سياسى و قانونى
در همانندى->جذب->كنترل از سوى عامل عاطفى و هنجارهاى اجتماعى
در درونى كردن->اعتماد->كنترل ارزشى از سوى نظام اخلاقى و عرف و رسم
گفتنى است كنترل اجتماعى و پاسخ به نفوذ اجتماعى ، هر دو بحث از يك واقعيت خارجى هستند ؛ با اين فرق كه يكى به زبان جامعه شناسى و ديگرى به زبان روان شناسى اجتماعى بيان مى شود . در بحث كنترل اجتماعى ، جامعه شناس مى گويد : جامعه چگونه افراد را منقاد خود مى كند ، ولى در بحث پاسخ به نفوذ اجتماعى و همرنگى با گروه ، روان شناس اجتماع مى گويد : فرد در قبال فشار گروه چگونه عمل مى كند.
البته در نحوه بيان ، روان شناس اجتماعى براساس نوع عامل هم رنگ كننده كه عامل بيرونى است يا عاملى از درون فرد و اين كه اين عامل بر چه جنبه اى از نفس انسانى تأثير مى گذارد ، آن را طبقه بندى كرده است . امّا جامعه شناس براساس اين كه عامل كنترل كننده ، به چه نهاد اجتماعى مربوط است ، آن را به چهار بخش تقسيم كرده است . ارائه اطلاعات آموزش ـ تبليغات . وجه مشخصه دوران ما ، كوشش در متقاعد ساختن همگانى است . متقاعدسازى كه عامل مهمى در هم رنگى فرد با گروه و كنترل فرد توسط گروه است ، از راه تبليغ يا آموزش انجام مى شود . تبليغات ، ترويج و انتشار منظم دكترين خاص است . آموزش ، عمل يا فرايند انتقال دانش يا مهارت است ؛ البته وجه مشترك هر دو ، ارائه اطلاعات مى باشد . صرف نظر از اين كه مطلبى را تبليغات يا آموزش بخوانيم ، متقاعدسازى يك واقعيت است . چه عواملى تأثير اطلاع را افزايش مى دهند؟ اساساً سه دسته متغير در اين مورد اهمّيت دارد : منبع اطلاع (چه كسى اطلاع را اظهار مى دارد ؛ ماهيت اطلاع (اطلاع چگونه ارائه مى شود؟) ؛ خصوصيات شنوندگان (به چه كسى اطلاع داده مى شود؟).

1.ر.ك : كريمى ، يوسف ، روان شناسى اجتماعى ، ص۸۷ ـ ۸۸ .

2.ر.ك : آرونسون ، اليوت ، روانشناسى اجتماعى ، ص ۲۲ ـ ۲۵.

3.ر.ك : همان ، ص ۲۸۱ .

4.ر. ك : همان ص ۲۰ ـ ۲۲ .

5.Baron, R. A. & D. Byrne (۱۹۹۷). Social Psychology. p.۳۲۱-۳۲۲.

6.ر.ك : آرونسون ، اليوت ، روان شناسى اجتماعى ، ص ۳۵ ـ ۳۷.

7.ر. ك : همان.

8.ر.ك : همان ، ص۳۷ ـ ۳۸.

9.در خصوص نكات فوق ر. ك : روسك ، جوزف و ديگران ، مقدمه اى بر جامعه شناسى ، ص ۲۳۳ ؛ قنادان ، منصور و ديگران ، جامعه شناسى مفاهيم كليدى ، ص ۲۱۱ ؛ و همچنين مك كلانگ لى ، آلفرد ، مبانى جامعه شناسى ، ص ۳۰۶ـ۳۰۷ .


انديشه اجتماعي در روايات امر به معروف و نهي از منكر
64

1 ـ 5 . جمع بندى نظريه ها

با توجّه به اين پنج نظريه درباره كجروى ، نخستين نكته اى كه به نظر مى رسد ، اختلاف اين نظريات است . البته اگر كمى بيشتر توجّه كنيم ، از خلال مطالب درمى يابيم كه انسان در مسير زندگى اجتماعى اش از دامان مادر تا بزرگ سالى ، در ارتباط با يادگيرى و ارضاى انگيزه هاى خويش است و در اين مسير ، موضوعات قابل توجّه فراوانى وجود دارد . اين نظريات ، هر يك به جنبه اى از اين مسير و موضوعى از اين موضوعات توجّه دارند و هر كدام تعدادى از كجروى ها را مى توانند توضيح دهند.
نظريه انگيزشى رابرت مرتن كه ريشه هاى ساختى كجروى را نشان مى داد ، از كجروى ها و جرم هايى كه از سوى افراد قدرتمند و صاحب موقعيت سر مى زند چشم مى پوشد و آنها را توضيح نمى دهد ، يا از كجروى هايى كه در جامعه رخ مى دهد سخن نمى گويد ، ولى نوعى از كجروى را خوب مى شكافد.
نظريه پيوستگى اختلافى (اثر همنشينى) ساترلند ، به جنبه ساختى كجروى ـ مورد توجّه مرتن ـ بى توجّه است ، امّا به اين نكته پرداخته كه فرد در ميان گروه ، سعى در پذيرفته شدن دارد ؛ از اين رو ، هم رنگ جماعت مى شود . امّا افراد در اين كه عضو چه گروهى باشند تا هم رنگ آنها شوند ، مختلف اند. لذا بعضى همنوا و بعضى كجرو مى شوند . به عبارت ديگر ، او مى گويد همه هم رنگ جماعت مى شوند ، ولى جماعت الف از نظر جماعت ب كجرو هستند ، ولى فردى كه عضو جماعت الف و هم رنگ با آنهاست ، تابع قواعد رفتارى گروه است و به خودى خود كجرو و نابهنجار نيست . ساترلند به اختلاف پاره فرهنگ ها و فرهنگ هاى كم دامنه توجّه كرده و ريشه بسيارى از قضاوت هاى منفى گروه ها و جوامع را از همديگر توضيح داده است . امّا از توجّه به اين نكته كه خيلى وقت ها، كجرو كسى است كه در گروه خود كجرو شناخته مى شود ، بازمانده است . بچّه هايى هستند كه به عللى مربوط به دوران كودكى ، در خانواده و روستاى محدود خود دچار رفتار نابهنجار شده اند. ساترلند به اينها توجّه ندارد . براى توجيه رفتار نابهنجار اين گونه موارد ، بايد به نقص جريان جامعه پذيرى توجّه كرد.
مكتب روان كاوى فرويد و نظريه موانع داخلى ـ خارجى به اين قسمت توجّه دارند . البته اين دو نظريه ، به دنبال نبودن كنترل و موانع كجروى هستند و برخى در همين زمينه به مقتضيات كجروى توجّه كرده اند.
نظريه خنثى سازى ، به تلاش كجروان ـ بعد از انجام كجروى ـ براى تخفيف سرزنش روحى و افزايش امكان ادامه كجروى توجّه دارد . نظريه انگ زنى نيز به عوامل ابقا و استمرار كجروى بعد از لغزش فرد ، توجّه كرده است . آن چه واقعيت دارد اين است كه در ميان مجموعه كجروى هايى كه در جامعه رخ مى دهد ، براى همه اين نظرات نمونه پيدا مى شود ، ولى هر نظريه اى ، بخشى از كجروى ها را توضيح مى دهد و براى توضيح همه كجروى ها، همه اين نظرات لازم است . به عبارت ديگر ، همه اين نظرات روى همديگر نظريه اى را به وجود مى آورند كه مى تواند همه انواع كجروى ها را توضيح دهد.

  • نام منبع :
    انديشه اجتماعي در روايات امر به معروف و نهي از منكر
    سایر پدیدآورندگان :
    طوسی، محسن
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 92883
صفحه از 160
پرینت  ارسال به