واقعه غدير، اوج ابلاغ ولايت - صفحه 40

بحران مى شدند، و در بحرانِ دلهره آفرين، توان تصميم را از دست مى دادند و يكسر در كمند سياست بازان و سياست زدگان قرار مى گرفتند.
آيا با توجه به اين واقع صادق ـ كه نمونه هاى عينى تاريخى آن بسيار است ـ مى شود تصوّر كرد، پيامبر(ص) چنين جامعه اى را رها كرده و سرنوشت آينده شان را بدانها سپرده و خود را از آينده فارغ داشته است؟!

ب ـ رشد نايافتگى جامعه

بر بخش پايانى سخن پيشين تأكيد كنيم كه وارثان انقلاب از آنچنان جايگاه فكرى و سياسى والايى برخوردار نبودند كه بتوانند با آرامش و آينده نگرى، آينده را رقم بزنند، رسوبات جاهلى، و تعصبات قبيلگى در ميان آنان هنوز نفوذى جدّى داشت، باز هم تأكيد كنيم كه آنان از جايگاه والاى نبوت و رسول اللّه(ص) درك استوارى نداشتند و از اين روى، گاه او را فردى تلقى مى كردند كه «از سر غضب و خشنودى» سخن مى گويد، و ديگرى گاه او را به عدالت توصيه مى كرد. و گاه تصميم گيريهاى وى چنان بدانها گران مى آمد كه در اصل رسالت شك مى كردند. ۱
با اين همه آيا معقول است كه زمام امور را در چنين جامعه اى بدانها مى سپرد و با اطمينان خاطر به سوى حق مى شتافت؟

ج ـ منافقان، جريانى شكننده از درون

كسان بسيارى در هنگامه حاكميت و رسالت رسول اللّه(ص) با تمام توان و قدرتى كه آن بزرگوار يافته بود، با وى روياروى مى شدند، آنان گو اينكه پوششى از ايمان بر خود نهاده بودند امّا در بنياد يكسر با گسترش آيين حق در تضاد بودند. اين مواجهه را با توجه به واقع تاريخ مى توان بس گسترده تر از گستره عملكرد منافقان دانست ـ كه بدان اشاره

1.صحيح البخارى، كتاب الدعوات؛ و نيز بنگريد به ماجراى تقسيم غنايم نبرد حنين و موضع صحابه، صلح حديبيه و مواضع صحابيان و كلام تنبه آفرين يكى از صحابيان درباره برخورد آنان با پيامبر در دلائل النبوة، بيهقى( ج۳،ص۴۵۴) و نيز كلام ابن ابى الحديد در چگونگى فهم و باور صحابيان در شرح نهج البلاغه(ج۱۱، ص۴۸).

صفحه از 70