آنگاه براى آماده سازى مردمان براى شنيدن پيام آخرين، با مردم از صداقت در ابلاغ و از «ثقلين» سخن گفت و جايگاه والاى خود در ميان امت را برنمود و بر اولويت خود بر آنان گواه خواست، و پاسخهاى بلند يكصدا را شنيد و آنگاه دست على(ع) را گرفت و فراز آورد و باشكوهى شگرف و فريادى بس رسا فرمود:
۰.فمن كنت مولاه فعلى مولاه
سه بار اين جمله را تكرار كرد و بر همسويان، ياوران و پذيرندگان ولايت او دعا كرد.
و بدين سان در تداوم آن روشنگريها و اعلام حقها، در نهايت تدبير و آگاهى و در ميان دهها هزار انسان آمده از اقاليم قبله به حج«ولايت و خلافت على(ع)» را رقم زد و «حق خلافت» را و «خلافت حق» را نشان داد. آن روز هيچ كس در اين حقيقت ترديد نكرد، و در اينكه پيامبر(ص) على(ع) را با اين عبارتها به ولايت و امامت منصوب ساخت ترديدى روا نشد. اگر كسانى گرانجانى كردند، در محتوا و مفاد پيام نبود. آن گونه كسان به لحاظ تيره جانى در اينكه اين حركت وحيانى باشد سخن داشتند. به هر حال كسان بسيارى به محضر على(ع) شتافتند و «امارت و ولايت» وى را تهنيت گفتند. بدين سان روشن است كه آن روزگاران اين حقيقت ترديد بردار نبود. از جمله كلام عمربن الخطاب را بنگريد:
هنيئاً لك يابن أبى طالب. أصبحت اليوم ولىّ كل مؤمن. ۱
امّا، پس از رسول الله(ص) واقع صادق دگرگون شد؛ سياست بازان، ماجرا را وارونه ساختند و جامه خلافت را بر قامت ديگرى كشيدند، امّا هرگز در اين همه فضلها و فضيلتها ترديد روا نداشتند، بلكه، بهانه هاى ديگرى تراشيدند. امّا پس از آن روزگار كوشيدند از يكسو در دلالت اين سخن شريف بر «امامت و ولايت» ترديد كنند و از ديگر سوى در سند آن. نصوص بسيار و گونه گون آن را در متن آورده ايم، اكنون بر پايه آن گزارشها و آگاهيهاى ديگر مى خواهيم در اين مدخل با نگاهى به چگونگى محتوا، دلالت
1.ر.ك: الامام على بن ابى طالب، احاديث الغدير، تهنئة الامام بالامارة.