مولاها فنكاحها باطل». وفى روايه «وليّها» أى متولى أمرها … ۱
بدين سان، «اولويت در امور»، «سرپرستى امور»، «سيادت، رياست و زعامت» در معناى «مولى»، حقيقتى است شناخته شده، و همسانى معناى «مولى» با «ولى» نيز حقيقتى است كه ـ چنانكه آورديم ـ، اديبان، عالمان و مفسّران بر آن تأكيد ورزيده اند. ۲ از اين روى ما بر اين باوريم ـ چنانكه نحله هاى حقمدار و مذاهب ديگر نيز بر اين باور رفته اند ـ ۳ كه رسول الله(ص) در آن هنگامه شگرف و عظيم و جاودانه، با آن جمله سرنوشت ساز هيچ چيزى را جز ولايت، امامت و زعامت على(ع) رقم نزد. سامان دهى آن اجتماع شكوهمند فقط براى اين بوده است كه يك بار ديگر ـ امّا بسى گوياتر، رساتر و كارآمدتر ـ در گستره اى بس عظيم، مردمان ولايت علوى را بشنود، و فردا و فرداها كسانى نگويند. ندانستيم، نفهميديم، نشنيديم و … چنين بود كه رسول الله(ص) بارها اقرار گرفت و در پايان؛ صدايى بس رسا فرياد زد:
۰.الا فَلْيُبَلّغْ الشاهد الغائب.
1.النهاية فى غريب الحديث، ج۵، ص۲۲۸. طرفه آنكه ابن اثير حديث غدير را منطبق بر اين معنا مى داند و به سخن عمر «اصبحت مولى كل مؤمن» استشهاد مى كند و مى گويد: اى ولىّ كل مؤمن.
2.بنگريد به: نفحات الأزهار، ج۶، ص۱۲۰ـ۱۶؛ الغدير، ج۱، ص۶۱۵ به بعد. اين دو عالم نستوه و مرزبان بزرگ حق و حقيقت آنچه را ياد كرديم با تكيه بر دهها منبع ادبى، لغوى و تفسيرى گزارش كرده اند.
3.از جمله سزامند است ياد كنيم از محقق سخت كوش و باريك بين مصرى، محمد بيومى مهران، استاد دانشگاه اسكندريه، كه بدون هيچ ترديدى اين حقيقت را پذيرفته و بر اين باور رفته است كه قطعاً «مولى» به معنى «اولى به تصرف و …» است و نه چيز ديگر (الأمامة وأهل البيت ،ج۲، ص۱۲۰).