شرعى است و اينكه جبرئيل پيامبر(ص) را خبر داد كه انبياء امتشان را امر مى كردند تا روز نصب وصى آنان را عيد بگيرند.
بنابراين خليفه به چه دليل سخن آن يهودى را تأييد كرده و نظرش را در اين باره كه آن روز بايد عيد شرعى مسلمانان باشد پذيرفته است، آنگاه عذر آورده كه تصادم نزول آن آيه با دو عيد موجب گرديده كه مسلمانان نزول آيه را عيد نگيرند.
اگر خليفه از پيش خود حكم كرده كه سزاوار است روز نزول آيه عيد باشد، اين تشريع و حرام است. چون اعياد اسلامى توقيفى هستند، و اگر از پيامبر(ص)شنيده است، پس چرا نه او ونه غير او، هيچ كس از مسلمانان، آن را يادآور نشده است؟.
در هر صورت مشكلى كه آن يهودى مطرح كرده همچنان روياروى خليفه و پيروانش نمايان است، چه از پيامبر(ص) شنيده باشد كه روز نزول آن آيه، عيد است و چه از پيش خود گفته باشد. به هر حال اعتراف كرده است كه آن روز، روزى بزرگ و مهم براى مسلمانان است، زيرا روزى سرنوشت ساز و تاريخى است، روزى كه خدا اسلام را كامل گردانيد و نعمتش را بر امت تمام كرد و روزى كه اسلام كامل شده به وسيله اين نعمت تامّه را به عنوان دين آنان پسنديد و به آن خشنود گرديد تا بر آن مشى كنند و مردمان ديگر را به سوى آن بخوانند.
بى ترديد اين روز بزرگ شايستگى آن را دارد كه عيد امت اسلامى باشد. اگر در امت ديگر چنين روزى مى بود بيقين آن را عيد ربانى اعلان مى كردند. خليفه، در اين همه، با آن يهودى موافقت كرد، پس به اين ترتيب عيد اكمال دين در فقه برادران سنى در كنار ساير اعياد شرعى همچون: عيد فطر، عيد قربان و جمعه عيدى شرعى است و مسلمان حق دارد درباره از فقيهان و حاكمان بپرسد؛ عيدى كه هيچ نشان و اسم و رسمى از آن در تاريخ، زندگى و متون دينى مسلمانان ديده نمى شود، مگر در نزد شيعيان!
10ـ اگر روز عرفه، روز جمعه بوده است بيقين پيامبر(ص) با مسلمانان نماز جمعه مى خواند، در حالى كه هيچ كس نگفته است كه آن حضرت نماز جمعه خواندند، بلكه نسايى روايت كرده است كه پيامبر(ص) نماز ظهر و عصر گذارند و به نظر مى رسد