پژوهشي در اسباب نزول آيه«اكمال دين» - صفحه 85

استخوانى نوشت؛ روايت چنين است:عبدالرزاق و سعيد بن منصور و ابن مردويه از طاووس نقل كرده اند كه گفت: عمر حفصه را امر كرد تا از پيامبرـ صلى الله عليه وسلم ـ درباره كلاله سؤال كند؛ حفصه چنين كرد و پيامبر براى او در استخوانى املا كرد و چنين فرمود: چه كسى تو را به اين پرسش امر كرده است، آيا عمر؟ گمان ندارم كه عمر آن را درك كند، آيا آيه صيف براى او كافى نيست؟
سفيان مى گويد: آيه صيف كه در سوره نساء است(وان كان رجل يُورَثُ كلالة او امراة…) مورد سؤال واقع شد. وقتى مردم از رسول خداـ صلى الله عليه وسلم ـ درباره آن پرسيدند، آيه اى كه در پايان سوره نساء است فرستاده شد. 1

با مشاهده اين تناقضات در احاديث عمر و كلاله، كه همه نيز به اصطلاح صحيحه هستند، در مى يابيم كه در اين روايات، حكم كلاله ـ كه بر اساس نقل بخارى يكى از مسائل سه گانه اى است كه حكم براى امت بيان نشده و عمر نيز درباره آن از پيامبر(ص) نپرسيده است ـ توسط پيامبر(ص) براى عمر در استخوانى نوشته شده است، و بخارى خود در مورد مسئله دوم از آن سه مسئله يعنى خلافت روايت كرده است كه پيامبر كاغذ و قلمى خواست تا چيزى بنويسد كه امت پس از او هرگز گمراه نشوند، اما عمر از اين كار ممانعت كرد.
اما در مورد مسئله سوم، يعنى اقسام ربا، غير ممكن است كه پيامبر(ص) آن را چنانكه خداوند به آن امر كرده اند، براى مسلمانان بيان و تشريح نكرده باشند. شايد اين مسئله را نيز براى عمر يا غير او در استخوانى نوشته اند!

دلالت اين دو حكايت

اين دو حكايت دلالت مى كند كه روايات صحيح نزد برادران اهل سنت در اين باب متناقض هستند و در نظر هر عاقلى جمع و پذيرش همه آنها ممكن نيست، بلكه راهى نيست غير از اخذ برخى و ردّ بعضى ديگر.

1.درّالمنثور, ج۲, ص۲۴۹

صفحه از 116