نقد ديدگاه‌هاي اهل سنّت درباره حديث غدير - صفحه 142

روايات بسيار ديگر فرموده است ۱ باز نمى گفتند: بعديّت مى تواند بعد از سه خليفه ديگر باشد و على بعد از سه خليفه ديگر خليفه رسول خدا(ص) است؟ و يا اگر مى فرمود: «على خليفتى بلافصل» باز مدعى نمى شدند كه كلمه «بلافصل» مطلق است و به خلافت سه خليفه نخستين به دليل اجماع اطلاق كلام رسول خدا(ص) تخصص يافته است و مفاد آن اين است كه: على خليفه بلافصل بغير هذه الثلاثة؟ اگر مراد رسول اكرم(ص) از اولويت على(ع) اولويت و خلافت او به هنگام بيعت مردم پس از بيست و پنج سال بوده است، اين چه فضيلتى براى على(ع) است و چه جاى تبريك دارد؟ آيا آن همه ترس و بيم و آن همه خوشحالى و سرور و نقل روايت و بيان فضيلت، همه و همه لغو و بيهوده و گزاف و تنها براى بيان امرى بديهى و مسلم بوده است و هيچ گونه اختصاص و امتيازى را براى على(ع) ثابت نمى كند؟! براستى اگر اين حادثه عظيم الهى و دينى و دنيايى را در حد يك انتصاب دنيايى و آن هم در حد قلمروى كوچك پايين آوريم و فرض كنيم كه زمامدار يك مملكت همه افراد ملت را جمع كند و به آنها بگويد: مرگ من نزديك شده است و بزودى از ميان شما مى روم اكنون اين شخص را به همان ولايت و زمامدارى كه خود داشتم منصوب مى نمايم، كدام فرزانه است كه مدعى شود منظور او ولايت و خلافت آن شخص در عاقبت كار و نهايت امر بوده است ومنافاتى ندارد كه چندين نفر قبل از او حكومت را در دست بگيرند وساليان طولانى فرد تعيين شده را از كوچكترين مقامات حكومتى به دور دارند؟ چگونه ممكن است خلافت را كه به نص قرآن (نزول آيه اليوم اكملت… در اين واقعه) اكمال دين است و عدم اعلام آن مساوى با عدم ابلاغ تمامى رسالت الهى است (وان لم تفعل فما بلغت رسالته) مربوط به خلافت پس از سه نفر از حاضران در جلسه باشد، اما پيامبر هيچ اشاره اى به افراد مقدّم بر او نكند با اينكه مى داند اين مسئله موجب اختلافات بسيارى خواهد شد و خونهاى بسيارى براى آن ريخته خواهد شد.

1.ر.ك: الاصابة، ج۳، ص۶۴۱؛ فرائد السمطين، ج۱، ص۳۱۵؛ حلية الاولياء، ج۱، ص۸۶، علامه امينى در الغدير (ج۱، ص۸۶) اين روايت را از ترمذى، حاكم، نسائى، ابن ابى شيبه، طبرى و… نقل مى كند.

صفحه از 148