ثعلبى، جمع الجوامع سيوطى وخصائص نسائى نقل مى كند. ۱
9ـ شبهه ديگر چنين قابل طرح است كه اگر اين روايت دلالت بر خلافت بلافصل على(ع) دارد، چرا آن حضرت و يا اصحاب او به اين روايت استدلال و احتجاج نكردند.
ابن حجر هيثمى مى نويسد:
چگونه حديث غدير نص در امامت على(ع) است، در حالى كه او يا عباس و يا شخص ديگرى به آن احتجاج و استدلال نكردند، پس سكوت او از استدلال به اين روايات تا ايّام خلافتش در نزد هر كس كه كمترين عقلى داشته باشد دليل آن است كه او مى دانست اين روايت نصّ بر خلافت او نيست. ۲
پاسخ:
با يك نگاه به مصادر تاريخى بطلان اين گونه اشكالها واقع مى شود. علامه امينى احتجاجات اميرالمؤمنين(ع) را به روايت غدير از منابع گوناگون اهل سنت و از دانشمندان بزرگى نظير: خوارزمى در «مناقب»، جوينى در «فرائد السمطين» و نسائى در «خصائص» و ابن حجر عسقلانى در «الاصابة» و حافظ هيثمى در «مجمع الزوائد» ابن مغازلى در «مناقب» و حلبى در «سيره»اش و نيز بسيارى ديگر نقل مى كند. برخى از اين احتجاجات قبل از ايّام خلافت و برخى در ايام خلافت آن حضرت بوده است. ۳
محمد بن محمد الجزرى الدمشقى نيز در احتجاج حضرت فاطمه(س) را به اين حديث شريف نقل مى كند. ۴
قندوزى در «ينابيع المودة» احتجاج امام حسن مجتبى(ع) به اين حديث را نقل كرده است، ۵ همان گونه كه تابعى بزرگ سليم بن قيس، احتجاج امام حسين(ع) را به اين
1.الصواعق المحرقة، ص۶۹
2.الغدير، ج۲، ص۲۷۸
3.الغدير، ج۱، ص۱۵۹
4.اسمى المناقب فى تهذيب اسنى المطالب، ص۳۲
5.ينابيع المودة، ص۴۸۲