خطبة البيان و خطبه هاي منسوب به اميرمؤمنان(ع) - صفحه 76

طريق خود به اين كتاب را ذكر كرده، مى گويد: امير المؤمنين(ع) اين خطبه طولانى را بيان فرمود. ۱
از اين عبارت كاملاً پيداست كه گوينده خطبه على(ع) است و ربطى به خطبه معروف حضرت زهرا(س) ندارد. بنابراين، كسانى كه در كنار نام زهراء، واژه يا كليشه عليها السلام را قرارداده اند، به خطا رفته اند. ابن عبد ربّه در رديف خطب امير مؤمنان به خطبه الزهراء اشاره كرده، آن را به تفصيل ذكر كرده است. ۲
بخش هاى زيادى از آن را سيّد رضى در نهج البلاغة (به شماره 109) آورده، اما نامى براى آن ذكر نمى كند. البته برخى از كلمات اين دو متن با هم تفاوت دارند، ليكن محتواى اصلى هر دو درباره صفات خدا، ملائكه و سكرات مرگ است. با اين حال، ابن شهرآشوب كلماتى را به عنوان خطبه زهرا آورده كه در دو منبع پيشين نيست. وى مى نويسد:
على(ع) در خطبه ملاحم، معروف به الزهراء فرمود: برخى از سال ها، قطع كننده است و بينى سلاطين در آن بريده مى شود و مردانى كشته و زنانى اسير مى شوند. مال و دين گروه هايى به سرقت مى رود و خانه هايشان خراب و دچار حريق مى گردد. بندگان و فرزندان كنيزان بر آنان مستولى مى شوند و به روش پادشاهان ظالم عمل مى كنند. سپس فرمود: اين ده سال كامل است. حكومت بنى عباس از خراسان مى آيد و از خراسان مى رود. ۳
روشن نيست سروى اين كلمات را از كدام مصدر و كدام خطبه موسوم به الزهراء آورده كه هيچ كلمه اى از آن در جاى ديگرى يافت نمى شود. گرچه سيّد رضى غالباً خطبه ها را به طور كامل ذكر نمى كند، اما به نظر مى رسد آنچه ابن عبد ربه به عنوان خطبة الزهراء آورده، متن كامل خطبه است كه با حمد و سپاس الهى آغاز و با دعا و صلوات بر رسول خدا و عبارت «آمين انّك ولى كريم» پايان مى پذيرد. با اين حال، كلماتى كه سروى در المناقب ذكر كرده، در اين متن نيست؛ ضمن اينكه خطبة الزهراء ارتباطى به ملاحم ندارد، ولى سروى آن را از خطبه هاى مشتمل بر ملاحم مى داند.
در تفسير منسوب به على بن ابراهيم قمى نيز سخن از اين خطبه آمده است. مؤلف با اشاره به اينكه آيه «ان نكثوا ايمانهم» درباره اصحاب جمل است، مى نويسد:
امير مؤمنان(ع) در خطبة الزهراء فرمود: به خدا قسم، پيامبر بارها به من فرمود تو با ناكثان و قاسطان و مارقان خواهى جنگيد. ۴
اگر اين كلمات را نيز جزء خطبة الزهراء بدانيم، مشكلى از نظر محتواى آن نيست؛ زيرا آن حضرت بارها اين سخن رسول خدا درباره خود را فرموده و در منابع شهرت يافته است.

1.الفهرست، ص ۲۰۴.

2.العقد الفريد، ج ۴، ص ۷۱.

3.المناقب، ج ۲، ص ۳۰۹.

4.تفسير القمى، ج ۱، ص ۲۸۳.

صفحه از 82