دامنه حجّيت احاديث تفسيری - صفحه 5

چهار. جايگاه احاديث نامعتبر در تفسير.

ماهيت تفسير و ملاک‌هاي حجّيت در حوزة تفسير

تعريف حجّيت

حجّيت در لغت

حجّيت از مادّه «حجّ» به معناي قصد است. «حُجّت» به معناي دليلي است که نمايان‌گر «مَحَجَّة»، يعني قصد درست و مستقيم باشد؛ و يا وجه و دليلي که براي روشن شدن حقيقت و مطلوب، آهنگ آن نمايند. گاهي نيز، از روي توسّع، به هر چيز درست و نادرستي که در اثبات امري بدان استدلال مي‌شود، «حُجَّت» مي‌گويند. ۱ پس حجّت در لغت، عبارت است از هر چيز شايستة تمسّک، در اثبات امري؛ خواه براي آرام و قانع نمودن خويش يا ديگران باشد و يا براي اسکات خصم.

حجّيت اصولي

حجّت اصولي يعني دليلي قابل اعتماد که گرچه موجب احراز وجداني (:قطعي و اطميناني) مفادش نمي‌شود، ولي شارع آن را براي اثبات تکليف و حکم شرعي عملي کافي مي‌شمارد و چنانچه حکم واقعي مغاير با مفاد آن دليل باشد، مکلّف را معذور مي‌دارد. به اصطلاح، حجّت اصولي ۲ دليلي داراي دو ويژگي است: الف. منجِّزيت و اثبات تکليف، در صورت مطابقت با واقع، ب. معذِّريت مکلَّف از مؤاخذه، در فرض عدم انطباق با واقع. ۳

تعريف تفسير و ماهيت حجّت تفسيري

تعريف تفسير

تفسير در لغت، از مادّة «فسر» به معناي بيان، کشف و کنار زدن رويه از روي چيزي است که پوشيده باشد. ۴ گرچه «فسر» و تفسير به يک معنا هستند، اما هيئت باب تفعيل دلالت بر تکثير و مبالغة معناي

1.. معجم مقاييس اللغة، ص۲۵۰: «كلّ قصد حجّ... ثمّ اختصّ بهذا الاسم القصد إلي البيت الحرام للنسك... و ممكن أن يكون الحجّة مشتقّة من هذا، لأنّها تقصد، أو بها يقصد الحقّ المطلوب، يقال حاججت فلاناً فحججته، أي غلبته بالحجّة، و ذلك الظفر يكون عند الخصومة»؛ تهذيب اللغة، ج۱، ص۷۴۴: «الحجّ القصد أو السير إلي البيت خاصّة... و إنّما سمّيت (الحجّة) حُجّة، لأنّها تُحجّ، أي تقصد، لأنّ القصد لها و إليها؛ و كذلك محجّة الطريق، هي المقصد و المسلك»؛ المفردات، ص۱۰۷: «أصل الحجّ: القصد للزيارة... و الحجّة الدلالة المبيّنة للمحجَّة، أي المقصد المستقيم، و الذي يقتضي صحَّة أحد النقيضين...» .

2..ر.ك: مصباح الاصول، ج۲، ص۳۸؛ الرافد في علم الاصول، ص۱۱۸؛ دروس في علم الاصول، ج۲، ص۵۳؛ حقائق الاصول، ج۲، ص۱۷۹ .

3.ناگفته نماند، اصلي‌ترين مسائل شريعت، و بلكه بسياري از احكام پايين‌تر از آن، با دلايل قطعي يا اطميناني به امّت رسيده است تا استواري ساختار كلّي شريعت تأمين گردد؛ اما در مجموعة قابل توجّهي از امور و احكام نيز به دلايل معتبر عقلايي يا تعبّدي، و يا التزام اجمالي، بسنده شده است .

4.الفَسْر: الإبانة و كشف المغطَّي، كما قاله ابن‌الأعرابي؛ أو كشف المعني المعقول، كما في البصائر، كالتفسير... قال ابن القطّاع: و التشديد أعمّ» (تاج العروس، ج۷، ص۳۴۹ و ر.ك: لسان العرب، ج۵، ص۵۵؛ المحيط في اللغة، ج۸، ص۳۱۱؛ المفردات، ص۳۸۰؛ التفسير و المفسرون، ج۱، ص۱۳ به نقل از راغب در ص۴۷ از مقدّمة تفسيرش) .

صفحه از 22