تدوين حديث(7): منع تدوين حديث؛ پیامدها و بازتابها - صفحه 17

2. گسترش وضع و جعل در احاديث:

جعل حديث و وضع روايت، بى گمان ريشه در زمان پيامبر(ص) دارد. ۱ دروغ سازى و نسبت دادن احاديث مجعول به پيامبر، در زمان حيات آن بزرگوار به جايى رسيد كه در ميان مردم به پا خاست و فرمود:
ايّها الناس! قد كثرت علىّ الكذابة، فمن كذب علىّ متعمدا فليتبوأ مقعده من النار؛
هان مردم! دروغ بستن به من فراوان گشته است؛ آنكه از سر عمد بر من دروغ

1.نويسندگان و پژوهشيان اهل سنّت كوشيده اند تا آغاز جعل را به روزگارى ديرتر از زمان رسول اللّه(ص) و حتى صحابه، نسبت دهند. اين داورى، بيشتر و پيشتر از آنكه مستند باشد به واقع صادق تاريخى و اسناد روشنگر حقيقت، مستند است به پيش فرضى درباره صحابه، كه «آنان يكسر عادل بوده اند». پس هرگز خطا نمى كردند، دروغ نمى گفتند و مآلا به پيامبر دروغ نمى بستند. آقاى مصطفى سباعى نوشته است: معقول نيست صحابيانى كه بارها از پيامبر شنيده بودند «من كذب علىّ…» بر پيامبر دروغ ببندند. معقول نيست كه كسانى كه نور نبوى در جانشان نشسته بود و با زندگيشان درآميخته بود، با وضع و جعل حديث، اين نور را خاموش كنند و براى يارى رسانى به انديشه ها يا حزبها، دست به جعل حديث بزنند. (مكانة السنة فى التشريع، ص۷۶) كسان ديگرى نيز بر اساس اين پيش فرض، كوشيده اند تا آغاز جريان وضع را به روزگار پس از فتنه (به تعبير آنان)، يعنى به پس از سال ۴۰ و حتى پس از سال ۷۰ نيز بكشانند تا مبادا غبارى بر ساحت قدسى پندارى صحابيان بنشيند (الحديث و المحدّثون، محمد محمد ابوزهو، ص۴۸۰؛ السنة قبل التدوين، محمد عجاج خطيب، ص۱۸۷؛ بحوث فى تاريخ السنة المشرّفة، ص۱۵؛ الاسرائيليات والموضوعات، ص۳۲؛ الوضع فى الحديث، ج۱، ص۱۷۵ به بعد)! نقد اين ديدگاه را بنگريد در: الغدير، ج۵، ص۲۰۸ به بعد؛ الموضوعات فى الآثار والأخبار، هاشم معروف الحسنى، ص۹۰ـ۱۵۲؛ المعجم المفهرس لألفاظ أحاديث بحارالأنوار، ج۱، مقدمه كتاب، از محمد على مهدوى راد. بحث از «وضع» و جريان شناسى آن، انگيزه ها و زمينه هاى وضع، راههاى شناخت وضع، تأثير وضع در شكل گيرى برخى باورها در فرهنگ اسلامى، و… را جداگانه به بحث نهاده ام و بارها آن را در دوره دكترى دانشگاه تدريس كرده ام. از خداوند براى بازنگرى و بازنگارى آن توفيق مى طلبم.

صفحه از 17