از او حديث نبوى مى دانسته، روشن شده است. وى[عبدالله بن عمرو] از پيغمبر(ص) اذن كتابت حديث خواست و آن را دريافت كرد و حديث نگاشت. ۱ چنين معافيت هايى به نفع نگارش، هنجارى از مخالفت[باكتابت] را مسلّم مى انگارد.
98ـ چهارم: شايد بارزترين اين احاديث، حديث هايى اند كه مى خواهند با ايجاد رخنه اى در را بگشايند. اين حديث ها مؤيّد اين نظر هستند كه نوشتن حديث، براى كمك به حفظ آن ،مجاز است به شرطى كه بعد، آنها را محو كنند ـ به ويژه اگر حديث مورد بحث به طرزى پريشان كننده طولانى باشد.
با معيارهاى متأخر، چنين عمل بى زيانى نيازى به توجيه نداشت و وجود چنان حديث هايى، به تلويح، بيانگر آن است كه اين عمل، در روزگارى، حتى امتيازى بوده است كه براى كسب آن مى بايست مبارزه كرد.
99ـ نمونه اى خوب از اين نوع احاديث، با مشاجره اى كه ميان دو شاگرد كوفى ابن مسعود، مسروق(م 63) و علقمه(م 62) رخ داده، فراهم مى شود. ۲ مسروق از علقمه مى خواهد كه براى او بنويسد. علقمه پاسخ مى دهد:« نمى دانى كه نوشتن ناپسند است؟». مسروق آشكارا اين مطلب را مى داند؛ زيرا پاسخ مى دهد: من تنها به آن نوشته نگاه كرده، سپس آن را پاك مى كنم». علقمه تسكين يافته مى گويد:«پس اشكالى ندارد». كوفى ديگرى به نام عاصم بن ضمره(م اوايل دهه70)به حديث گوش مى داد و آن را مى نوشت و پس از حفظ كردن، قيچى مى خواست و آن را پاره پاره مى كرد. ۳ به نظر ابن سيرين بصرى،«اشكالى ندارد كه شخصى حديثى را شنيده، آن را بنويسد و پس از حفظ كردن ،پاك كند». ۴ يكى از شاگردانش فقط يك حديث او را نوشت و پس از حفظ
1.همان، ص۸۲cـ ۸۳c و همانندها.
2.همان، ص۵۸c؛ جامع، ص۶۶، س۲۳؛ علل، ج۱، ص۲۱۶، شماره۲۴۲؛ و مقايسه كنيد با: فسوى، معرفة، ج۲، ص۵۵۵، س۹، جايى كه نقش هاى مسروق و علقمه جابجاست. در اين حديث،«نظائر» به چه معناست؟
3.تقييد، ص۵۹c
4.همان، صd۵۹؛ طبقات، ج۷/۱، ص۱۴۱، س۲۷