مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام(2) - صفحه 80

هست؛ اما به رغم اين امر، به نظر مى رسد كه حتى در دوره اسلامى ،اوستا هنوز به منزله متنى شفاهى تصور مى شده است. ۱
در عين حال، رونق و رواج روش شفاهى را در سده ششم ميلادى، قضيه ايشوع سبرن (Sabran Isho) اثبات مى كند: كه مجوسى كه پس از گرويدن به دين مسيح، از مربيّان تازه خود، آموزش شفاهى را درخواست مى كند؛ زيرا براى كسى چون او با زمينه دينى اش، آموزش شفاهى آسان تر بوده است. ۲ در روزگارى متأخر ممكن بود از چنان مردى، محدّث مسلمان بلند پايه اى ساخته شود و دل ابن جوزى را گرم كند. با توجه به حضور نيرومند ايرانيان در عراق آغاز اسلام، ۳ سهم مجوسيان را در قدرت به يادسپارى حديث اسلامى نبايد ناديده گرفت.
119ـ اما سه نكته موجب مى شود كه هر فرضيه اى راجع به ريشه مجوسى داشتن شفاهى گرايى اسلام،به ضعف گرايد. نخستين و عمومى ترين نكته،اين است كه به نظر مى رسد تأثير مستقيم زرتشتيگرى را بر اسلام، به سختى بتوان از نكته هاى جزئى فراتر دانست. ۴ بنابراين، احتمال نمى رود كه زرتشتيگرى در اين مورد، نفوذى ژرف اعمال كرده باشد. دوم،اينكه محتواى نقل شفاهى در دو مذهب بسيار متفاوت است: در زرتشتيگرى، برخلاف اسلام، دقيقا وحى الهى است كه بيش از همه چيز، حديث شفاهى

1.Bailey, zoroastrian problems, p.۱۶۲.

2.همان، ص۱۶۴

3.براى آگاهى از موردى كه يك محدّث از كار و كسب شخصى به زبان پارسى سخن مى گويد، نك: علل، ج۱، ص۳۹۳، شماره ۴۷۱، درباره مغيرة بن مقسم كوفى (م۱۳۴).

4.مقايسه كنيد با پژوهش dorientalisme offerts a Henri Masse, melangis ,J.duchesne-Guillenmain, islam et mazdeisme,تهران، ۱۹۶۳، ص۱۰۶ـ۱۰۹ بحث بر آن سراست كه بر تأثيرهاى مستقيم و نامستقيم زرتشتيان بر محمد نبى(ص) متمركز شود، نه بر نقشى كه زرتشتيگرى پس از پيروزى هاى اسلام در گسترش آن ايفا كرد. در اين زمينه، هنوز پيشنهادهاى گلدزيهر در انتظار ارزيابى است و احتمالا در چندين مورد، منفى است. (نك: I.Goldziher, islamisme et parsisme , Actes du premier congres internationl dhistoire des religions, paris, ۱۹۰۱-۲, I,pp.۱۲۷-۳۸.

صفحه از 71