مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام(2) - صفحه 33

اگر ما در پى محدّثى مكى هستيم كه در نيمه دوم سده دوم مطلب هاى مربوط[به كتابت] را روايت كند، بهترين كس، عبدالله بن مؤمّل است كه ابن سعد، تاريخ مرگ او را سال 169 يا 170 دانسته است. ۱ برخى از روايت هاى حديث نبوى راجع به«تقييد» حديث را او نقل مى كند. ۲ اسنادها از طريق راويان مكى يا طائفى به عبدالله بن عمرو بر مى گردد. ۳ كسانى كه اين حديث ها را از ابن مؤمّل نقل مى كنند، مكى نيستند ؛اما درباره خود او نيز گفته اند كه مدنى بوده نه مكّى، و پيش از سال 160 درگذشته است. ۴
سفيان[بن عيينة] حديثى را نقل مى كند كه در آن، ابو سعيد مى گويد كه چگونه آنان از پيغمبر(ص) اجازه كتابت حديث را خواسته اند، اما از آن اجازه محروم مانده اند. ۵ اسناد اين حديث با اسناد حديث نبوى بصرى عليه كتابت، يكى است؛ ۶ جز اينكه در برخى از روايت ها شخصى كه از زيدبن اسلم روايت مى كند، پسر او عبدالرحمان است ۷ ـ خاطره اى از حديثى نبوى كه ابوهريره نقل كرده است ۸ ومن مايلم آن را پژواكى از حديث بصرى بدانم.
ابن حنبل در گزارش مهم از تجربه دانشجويى اش در مكه، از وجود نظريه

1.طبقات، ج۵، ص۳۶۳، س۹(نقل اين عبارت در ابن حجر، تهذيب، ج۶، ص۴۶، س۱۰، پر از غلط است. مقايسه كنيد با: مزّى، تهذيب، ج۱۶، ص۱۹۰، س۶).

2.براى ديدن اين حديث، نك: زير بند۹۴

3.تقييد، ص۶۸bـ ۶۹b، ۷۵b(و مقايسه كنيد با ص۷۵c)؛ جامع، ص۷۳، س۱۴، ص۷۳، س۱۳. نك:جدول بندى شولر در Mundliche Thora ،ص۲۳۱، و بحث وى، همان، ص۲۴۸

4.ابن حجر، تهذيب، ج۶، ص۴۶، س۲و س۱۲

5.تقييد، ص۳۲bـ۳۳a؛ سنن، شماره۴۵۷؛ ترمذى، صحيح، علم۱۱ ( ج۷، ص۳۱۱، شماره ۲۶۶۷)؛ و نك: شولر، Mundliche Thora ، ص۲۳۱

6.نك: بالا، بند۱۴

7.او در روايت هاى دارمى و ترمذى نيامده و در جدول بندى اسناد شولر هم ديده نمى شود (Mundliche Thora ، ص۲۳۸، حديث۲/۱).

8.نك: بالا، بند۴۶

صفحه از 71