مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام(2) - صفحه 35

كتابت] نيز رخ مى نمايد: حديثى را درباره صحيفه اى نقل مى كند كه در آن صحيفه، عبدالله بن عمر آنچه را از پيغمبر(ص) شنيد،به كتابت درآورد ۱ و به ليث بن ابى سفيان كوفى ـ كه در حضور او بر لوح ها مى نويسد ـ املا مى كند. ۲
57ـ معمر نيز بيشتر مخالف كتابت شناخته مى شود. وى به مخالفت خود با كتابت تصريح مى كند؛ هرچند به طور ضمنى سرزنش يحيى بن ابى كثير(م 129) را مى پذيرد. ۳ ابن عليّه اظهار مى كند كه او از حفظ، روايت مى كرد؛ ۴ و حديثى از ابن مبارك(م 181)، او را با يونس بن يزيد ايلى(م 159) مقايسه مى كند. يونس هرچه را كه از زهرى شنيد، نوشت. ۵ از ديگر سو، ابن حنبل با نظر موافق نقل مى كند كه معمر در يمن(بر خلاف بصره) در هنگام نقل حديث، آزادانه به كتابهايش مراجعه مى كرد. ۶ به هر حال، هويت شفاهى گرايانه او ضعيف تر از هويت طاووس است.وى مطلب هاى مدنى را كه مخالف يا موافق[كتابت] است ،براى عبدالرزاق و ديگران روايت مى كند. ۷
نمونه ها، از يك سو حديث زهرى است در باب آنكه چگونه عمر در مـورد طرح «روى كاغذ آوردن سنن»، انديشه بهترى كرد[و از آن منصرف شد.م]، ۸ و از ديگرسو،

1.تقييد، ص۸۴a

2.علل، ج۱، ص۲۶۰، شماره۳۷۷. گفته شده كه اين الواح، بزرگ بوده اند. بى ترديد، اين مطلب به تلويح دلالت دارد كه ممكن نبوده طاووس متوجه آنها نشود. در روايت مشابهى كه فسوى به دست داده، همان شخص آگاه[=أمةالله، كنيزطاووس. م.] مى گويد كه هرگز كسى جز ليث را در حضور طاووس سرگرم كتابت نديد(معرفة، ج۲، ص۷۱۳، س۵).

3.تقييد، ص ۱۱۰dـ e ۱۱۰؛ جامع، ص۷۶، س۱۸؛ عبدالرزاق، مصنّف، ج۱۱، ص۲۵۹، شماره۲۰۴۸۸

4.علل، ج۱، ص۳۰۵، شماره۵۱۳

5.همان، ج۱، ص۱۷۲، شمار۱۰۹

6.ابن حجر، تهذيب، ج۶، ص۳۱۲، س۴. نك: شولر،Mundliche Thora ، ص۲۱۹، ۲۳۳، ۲۳۶. نيز مقايسه كنيد با: علل، ج۱، ص۱۳۲ به بعد، شماره۱۰؛ ج۲، ص۵۹۰، شماره۳۸۰۰

7.همچنان كه درSchoeler, Mundliche Thora ، ص۲۲۹، يادآورى شده است.

8.تقييد، ص ۴۹aـc۴۹؛ جامع، ص۶۴، س۱۹؛ عبدالرزاق، مصنّف، ج۱۱، ص۲۵۷ به بعد، شماره۲۰۴۸۴؛ طبقات، ج۳/۱، ص۲۰۶، س۵

صفحه از 71