مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام(2) - صفحه 37

مى شود كه اصلا يمنى نيستند. ۱ به عكس، دو حديثى كه طاووس در آنها موافق كتابت ظاهر مى شود،اسنادهاى يمنى ندارند.
كوتاه سخن اينكه، هم حديث هاى مكى و هم حديث هاى يمنى، مدرك هاى مفيدى را درباره اختلاف نظر بر سر نگارش فراهم مى كنند؛ اما در مورد هيچ كدام از آن دو نمى توان براى اصل و منشأ مطلب ها ارزش زيادى قائل شد.

سوريه

59ـ به طور كلى، در منابع[مورد مطالعه] ما، احاديث سورى احتمالا چنانكه بايد و شايد معرفى نشده اند. ۲ مطالبى كه احاديث سورى به نفع نگارش حديث ارائه مى دهند، ناچيزاست؛ ولى براى اثبات اصل اختلاف نظر[بر سر كتابت حديث.م] بسنده است.
60ـ شخصيت عمده اى كه در ميان مخالفان نگارش رخ مى نمايد، اوزاعى(م 157) است. بنا به گزارشى كه ابوالمغيره[عبدالقدّوس بن الحجّاج] حمصى(م 212) روايت كرده، وى نگارش را نمى پسنديد. ۳ اظهار تأسف صريح او را بر بى رونقى دانشى كه به كتابها سپرده شده باشد، وليدبن مسلم دمشقى(م 195) روايت كرده است. ۴ دمشقيان،

1.مورد اخير، عبارت است از: ابن ابى داود، مصاحف، ص۴، س۹؛ تقييد، ص ۴۲d؛ـ۴۳b علل، ج۲، ص۳۸۷، شماره۲۷۲۷

2.براى اطلاع از نظريه اى متفاوت، يعنى اين نظريه كه حديث هاى سورى هرگز به خوبى گسترش نيافت، نك: G. Rottet Abu zura ad-Dimasqi(st. ۲۸۱/۸۹۴( und das problem der fruhen arabischen Geschichts schreibung in syrien Die welt des orients, ۶,/ ۱۹۷۰-۱, p. ۱۰۰.

3.سنن، شماره۴۶۱؛ مقايسه كنيد با چندين گزارشى كه ابوزرعه به دست داده و خلاف اين مطلب را مسلّم فرض مى كند(تاريخ، ص۲۶۴ به بعد، شماره هاى ۳۷۲ـ ۳۷۵، و ص۷۲۳، شماره هاى ۴ ـ ۲۳۱۱ـ۲۳۱۴.

4.تقييد، ص ۶۴، كه از آنجاست: شولر، Mundliche Thora، ص۲۲۶ به بعد؛ نيز: جامع، ص۶۸، س۲؛ ابوزرعه، تاريخ، ص۳۶۴، شماره۷۹۰. اين اظهار تأسف را همچنين به شيوه اى متفاوت و با صراحتى كمتر، ابن مبارك خراسانى سيّار[كه در طلب علم به شهرهاى مختلف سفر مى كرد.م] روايت كرده است. (سنن، شماره۴۷۳)

صفحه از 71