مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام(2) - صفحه 45

مركزها را نمى توان كانون هاى بزرگ دانش در دوره مورد بحث دانست. مدركى هم درباره وجود اختلاف نظر[بر سر كتابت حديث] در ميان محدّثان بغداد در دست نيست.
70ـ با توجه به اين پژوهش جغرافيايى، روشن است كه اختلاف نظر بر سر كتابت حديث، در بيرون بصره گسترش يافته بود. منابع[مورد مطالعه] ما از وجود اختلاف نظر در كوفه، مدينه، مكه، يمن و سوريه حكايت دارد، هرچند اصل و منشأ مطلب هاى مكى و شايد يمنى، مورد ترديد است؛ به هر حال، نشانه اى در دست نيست كه هيچ يك از كانون هاى بزرگ دانش اسلامى از اين اختلاف نظر معاف شده باشند.
71ـ ادله زمانى، چندان قانع كننده نيستند؛ اما مطلب هاى كوفى، سخت به نخستين نيمه سده دوم اشاره دارند و بقيه ( ادلّه مكانى ) نسبتا به خوبى با اين نكته سازگارند. بر فرض كه اصلا بتوانيم اين وضع را به عقب برگردانيم، اين كه تا چه ميزان مى توانيم آن را به عقب و به سده نخست بازگردانيم، مسئله اى است كه به آن بازخواهيم گشت. ۱

ماهيت مخالفت

72ـ در سده سوم، رابطه ميان[حديث] شفاهى و كتبى، به صورتى كما بيش استوار و يكدست ،سر وسامان گرفت. ارزش هاى شفاهى كهن ،به طور واضح وا شتباه ناشدنى و بدون اندك پس مانده اى، وانهاده شده بود. ۲ با اين وصف، پذيرش كتابت قاطع بود. كتابت را معلمان و دانش آموزان ،هم در كلاس و هم در خانه، آزادانه به كار مى بردند. اگر اكنون به سده دوم بازگرديم، آيا مى توانيم هيچ نمونه اى را كه به طور قابل مقايسه[با قرن سوم.م] يكدست باشد ـ هرچند چنين الگويى بى ترديد نااستوار خواهد بود ـ شناسايى هويت كنيم؟ يا تنها هرج و مرج نظريه هاى متعارض را مشاهده مى كنيم؟ در اين بخش ،در پى يافتن دوتا از اين نمونه ها خواهم بود. يكى از آنها نمونه بينابين است كه با توسع مى توان آن را به منزله راه حلّى دانست كه در حوالى ميانه سده دوم از احترام بسيار

1.مقايسه كنيد با: پايين، بندهاى۱۰۳ـ ۱۰۵

2.شولر، همان، ص۲۳۷؛ و مقايسه كنيد با: بالا، بند۴، پانويس۱۸

صفحه از 71