برخوردار بوده است. نمونه ديگر، پيروى انعطاف ناپذير از ارزش هاى شفاهى است. اين نمونه احتمالا به آغاز تحولى كه ما آن را دنبال مى كنيم، تعلق دارد؛ هروقت كه باشد.
نمونه بينابين
73ـ لبّ نمونه بينابين، تفكيك ميان قلمروهاى عمومى و خصوصى زندگانى علماست. ۱ طبق اين نگرش، كتابت ممكن است در گنجينه هاى خصوصى حديث، تحمل و حتى تأييد شود؛ اما نبايد اجازه داد كه در انتقال عمومى اش نمايان شود. ويژگى هاى اصلى اين معيار دوگانه را مى توان به شرح زير بيان كرد:
74ـ نخست، روش به خوبى تأييد شده «حفظ كردن مطلب ها در محضر معلم، و سپس نوشتن آنها» است. چندين حديث حاكى از آن اند كه كتابت در خانه انجام مى گيرد ـ كه بر خصوصى بودن نگارش تأكيد دارد.
75ـ عبدالله بن عمرو جوان، همراه با برخى از بزرگان صحابه است، هنگامى كه پيغمبر(ص) تهديد مى كند كه « هركس به عمد حديث هاى دروغى به من نسبت دهد ،با آتش دوزخ خواهد سوخت». ۲ پس از آن، عبدالله به صحابيان كهنسال تر رو مى آورد و از ايشان مى پرسد:« با توجه به آنچه شنيده ايد، چگونه مى توانيد با چنين جديّتى خود را وقف بازگويى سخنانى كنيد كه از پيغمبر(ص) مى شنويد؟» وصحابيان به طرزى معنا دار، خنده كرده، مى گويند: هرچه از او شنيده ايم، در كتابى نزد ماست . ۳ در يك حديث
1.اين تفكيك را شولر بارها قائل شده است(به مثل، نك: Mundliche Thora، ص۲۱۹، ۲۲۰، ۲۳۰، ۲۳۶، ۲۴۹).
2.براى ديدن اين حديث معروف نبوى، نك: Goldziher, Muhammedanische Studien, II, pp.۱۳۲f. G.H.A. Juymboll, Muslim Tradition, Cambridge, ۱۹۸۳, chapter۳. اگر روايت بدون كلمه«به عمد» فرض شود، آنچه بعد مى آيد، معنى بهترى مى دهد.
3.تقييد، ص۹۸c؛ نيز ص۹۸b، اما بدون خنده. مقايسه كنيد با حديثى كه در آن همين عبدالله بن عمرو گزارش مى دهد كه صحابيان، آنچه را كه پيغمبر (ص) فرمود، در حضور او نوشتند(نك: بالا، بند۶۹، پانويس۳۲۹).