بر روى هم، نقش علويان اين است كه در جانبدارى از نوشتن به صحنه آيند(حقيقتى كه بدون شك به فقدان مداركى در مورد اين اختلاف نظر در منابع شيعى وابسته است). حسن بن على[ع] در حالى كه پسران و برادرزادگانش را بر مى انگيزد تا به طلب علم بپردازند، آنانى را كه از حفظ كردن عاجزند، صراحتا به نوشتن سفارش مى كند. ۱ طبق حديثى، دو يا سه نفر از خاندان ابى طالب از جابربن عبدالله( م 78) [حديث] مى نويسند. ۲ زيدبن على(م 122) حديث مى نويسد. ۳ حسن بن على[ع] خود متنى دارد كه نظريه پدرش را درباره مطلبى فقهى در بر دارد؛ ۴ اما اينجا طبق معمول، حديث هايى كه بر حسب اتفاق از نگارش حديث سخن مى گويند، شايد در اصل با اختلاف نظر بر سر نوشتن هيچ ارتباطى ندارند. در مقابل، چنين مى نمايد كه سفارش حسن[ع] به پسران و برادرزادگانش، محصول اين اختلاف نظر است.
90ـ اكنون نقش هاى مربوط به ابن مسعود و على (ع) در حديث هاى كوفى، مقايسه اى را با تحليل شاخت(Schacht) از توسل به شخصيت هاى فقهى در«مكتب قديم» كوفه اقتضا دارد: در اينجا ابن مسعود پيوسته نماينده نظريه غالب[مخالفت با كتابت]، و على (ع) نماينده نظريه مخالف [موافقت با كتابت]است. ۵ اين مطلب همچنين گوياى آن است كه مخالفت ابن مسعود با كتابت، در يك مرحله، نظريه غالب در كوفه بود. حتى اگر شرح و وصف شاخت را از نقش على (ع) ناديده بگيريم، بازهم چنين نتيجه اى حاصل مى شود. يك گروه حاشيه اى در سده دوم كوفه نمى توانست چهره اى همچون ابن مسعود را مجذوب[نظريات خود] سازد.
91ـ نتيجه اى مشابه را مى توان از نقش ابراهيم النخعى به دست آورد؛ كسى كه به
1.تقييد، ص۹۱aـ ۹۱b (كه از آنجاست: Schoeler, Mundliche Thora p.۲۲۲)؛ سنن، شماره۵۱۷؛ جامع، ص۸۲، س۱۸؛ علل، ج۲، ص۴۱۷، شماره۲۸۶
2.تقييد، ص۱۰۴aـ ۱۰۴b
3.علل، ج۲، ص۴۱۷، شماره۲۸۶۷
4.همان، ج۱، ص۳۴۶، شماره۶۳۹
5.Schaht, origins, p.۲۴۰.