مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام(2) - صفحه 63

97ـ سوم: مجموعه بزرگى از حديث ها، نگارش را به صورت معافيت و بخشودگى معرفى مى كنند. در سخنان ابن حنبل كه او خود در اين مسئله هيچ پروايى نداشت[آمده است]:«بسيارى از مردم با نگارش مخالفت كردند و برخى آن را رخصت دادند(رخّص)». ۱ مثلا سعيدبن مسيّب به شاگردى كه حافظه اش خوب نبود ،اجازه نوشتن داد. ۲ ابن عباس به شاگردى كوفى اجازه نوشتن داد؛ ۳ اما روايت مشابهى مى افزايد كه فقط اجازه نوشتن يك حديث را به او داد. ۴ بالاتر از همه اينها، حديثى كاملا تأييد شده هست داير بر اينكه عبدالله بن عمرو از پيغمبر اجازه(اذن) نوشتن خواست و آن را دريافت كرد. ۵ البته اين حديث را كسانى كه مى خواستند نوشتن را براى همه مردم مشروع سازند، به گونه دستاويزى مورد استفاده قرار مى دادند و قبل از آنها، شعبه بصرى ۶ و ابن عليّه بصرى ۷ در واكنش هاى منفى يى كه از خود بروز مى دادند، آن را به همين مفهوم مى گرفتند؛ اما به نظر مى رسد كه قصد اصلى[آنها]دريافت يك اجازه شخصى است،نه تأسيس يك اصل كلّى. ۸ اين نكته در حديثى كه در آن ابوهريره توضيح مى دهد كه چرا عبدالله بن عمرو بيش

1.تقييد، ص۱۱۵c؛ جامع، ص۷۵، س۱۷

2.تقييد، ص۹۹a؛ جامع، ص۷۳، س۱۹

3.همان، ص۷۳، س۴

4.سنن، شماره۵۱۰

5.تقييد، ص؛ جامع، ص۷۱، س۱، ص۷۱، س۵؛ طبقات، ج۲/۲، ص۱۲۵، س۹، ج۴/۲، ص۸، س۲۵، ج۷/۲، ص۱۸۹، س۱۱؛ نيز، ج۴/۲، ص۹، س۴؛ سنن، شماره۴۹۰؛ ابن حنبل، مسند، به كوشش شاكر، شماره هاى ۶۵۱۰، ۶۸۰۲، ۶۸۳۰، ۷۰۱۸، ۷۰۲۰؛ ابوداود، سنن، علم۳(ج۴، ص۶۰ به بعد، شماره۳۶۴۶).

6.تقييد، ص۷۸b

7.نك: بالا، بند۱۲

8.اين، يكى از دو پيشنهادى است كه اين قضيه در كوشش براى حل تعارض ميان حديث هاى نبوى متعارض در باب نوشتن، عرضه كرده است(تأويل، ص۳۶۵، س۱۵). در واقع، از عبدالله بن عمرو بعيد است كه درخواست اجازه خود را به صورت اول شخص جمع(آنچنان كه در تقييد، ص۷۴b و ۸۱۶۱d بيان كرد) بيان كرده باشد.

صفحه از 71