رسوب و ته مانده اى از گذشته بى فرهنگ خود تازيان دانست. گويند پيغمبر(ص) در حديثى معروف، مردم خود را ملتى بى سواد توصيف كرده كه نه مى توانند بنويسند و نه مى توانند حساب كنند:«انّا امة اميّة لانكتب ولا نحسب». ۱ درباره خود پيغمبر نيز عموما معتقدند كه بى سواد بوده است(هرچند در زره بى سوادى پيغمبر، در ميان شيعيان و جاهاى ديگر، رخنه هايى ديده مى شود). ۲ در عين حال، بر پايه ادله خصوصى و عمومى، ادعا شده است كه شعر جاهليت به طور شفاهى نقل مى شده است، نه كتبى. ۳ بنابراين ما مى توانيم مخالفت با نگارش را در ميان محدثان كهن به منزله مقاومت مردى خوگرفته به عادت هاى شفاهى تفسير كنيم كه در محيط فرهنگى جديدشان در برابر تاخت و تازهاى سواد، پايدارى مى نمايند.
113ـ اين نظريه جاهلى بدون طرفدار نيست. ابن عبدالبرّ ،محدّث اندلسى(م463)، اين نظر را ارائه كرد. به نظر او كسانى كه با نگارش حديث مخالفت نمودند، صرفا پيرو «شيوه تازيان(مذهب العرب)» بودند كه قدرت هاى فوق العاده به ياد سپارى شان را به طور دقيق( از به حافظه سپردن اشعار توسط ايشان) نشان مى دهد. ۴ نماينده جديدترين نظريه، سولومون گندز(Solomon Gandz) است. ۵ در واقع گندز از عبدالبر هم
1.ابن حنبل، مسند، به كوشش شاكر، شماره هاى۵۰۱۷، ۵۱۳۷، ۶۰۴۱، ۶۱۲۹، و بسيارى از مأخذهاى ديگر.
2.براى آگاهى از گفته هايى جدّى از نظرى كه مى گويد محمد (ص) با سواد بود، به مثل نك: ابن بابويه، عل الشرائع، به كوشش م.ش بحرالعلوم، نجف ۱۹۶۳، ص۱۲۴ به بعد، شماره هاى ۱ به بعد. براى ديدن بحثى كلى راجع به اين مسئله، T. Nuldeke, F. Schwally et al.Ges Geschichte des Qorans, second edition, Leipzig, ۱۹۰۹ - ۳۸, I, pp. ۱۱ - ۱۷.
3.M. Zwettler, The oral tradition of classical Arabic poetry, Columbus, Ohio, ۱۹۷۸. استدلال اصلى وى سخت مورد انتقاد قرار گرفته است؛ نك: G. Schoeler, Die Anwendung der oral poetry - Theorie auf die arabische Literatur , Der Islam, ۵۸, ۱۹۸۱.
4.جامع، ص۱۲ و ۶۹؛ نيز مقايسه كنيد با: شولر، Mundliche Thora ، ص۲۲۳
5.S. Gandz, The dawn of literature , osiris, ۷, ۱۹۳۹, pp. ۳۱۰f (درباره مخالفت با نگارش به طور كلى) و نيز pp.۴۷۵-۵۱۵ (درباره آغاز ادبيات تازى).