117ـ ما مى توانيم به سرعت حديث هاى عمده خاورميانه غربى را كنار بگذاريم. شولر بر نقشى كه نقل شفاهى همراه با كتابت در فرهنگ يونان اواخر روزگار باستان ايفا كرده تأكيد دارد؛ ۱ اما در اين رابطه مبتنى بر همزيستى، از مخالفت با كتابت اثرى نيست. ۲ گرهاردسن(Gerhardsson) استدلال كرده كه نقل شفاهى انحصارى ترى در آغاز مسيحيت در كار بوده است؛ ۳ اما چندين قرن پيش از ظهور اسلام از ميان رفته است.
118ـ حديث عمده خاورميانه شرقى، زرتشتيگرى بود و اين حديث ،توجه دقيق ترى را مى طلبد. ترديدى نيست كه نقل شفاهى در زرتشتيگرى، هم به منزله يك ارزش و هم به منزله يك روش اهميت داشت. ۴ درباره اينكه چه وقت اوستا نوشته شد، ترديد بسيار
1.Schoeler, weiteres zur Frage der schriftlichen oder mundlichen uberlieferung ,pp.۴۰-۷.
2.آنچه در اينجا مورد بحث است، همچنان كه شولر مى گويد، die gehorte, nicht mundliche, uberlieferung است(همان، ص۶۷).
3.B. Gerhardsson, Memory and manuscript, Uppsala, ۱۹۶۱, و مقايسه كنيد با: Schoeler, Mundliche Thora , pp.۲۱۵,۲۲۷. نويسنده كهن مسيحى، پاپياس (papias) ارزش اسنادى كلمات زنده [انسان ها] را فراتر از كتاب ها مى داند. Eusebius, Historia ecclesiastica, III. xxxIx,۴=ed. and trans. G.Bardy, paris, ۱۹۵۲-۶, I,p.۱۵۴ اين مأخذ را مرهون ميشل تارديو (Michel Tardieu) هستم؛ ونك: Memory and manuscript, p.۲۰۶ Gerhardsson, باسيل اهل قيصريه (م ۳۷۹ ميلادى) مفهومى دالّ بر حديث «نانوشته» دارد؛ اما اينكه اين مفهوم، متضمن هيچ نقل شفاهى از يك متن نانوشته نيست، به روشنى از اثر زير معلوم مى شود: E. Amand de mendieta, the unwritlen and secret a postolic traditions in the theological thought of st. Basil of caesarea, Edinburgh and london, ۱۹۶۵.
4.H.W. Bailey, zoroastrion problems in the ninth- century books, second editio, Oxford, ۱۹۷۱, chapter ۵. ;S.shaked, Dualism in transformation:Varieties of religion in Sasanian Iran, london,۱۹۹۴, pp.۱۲۸-۳۱. (من مديون نويسنده ام كه پيش از چاپ اجازه داد اين بحث را ببينم).