گفتگو با استاد محمّد واعظ زاده خراساني - صفحه 187

داشتم. بيست و پنج كتاب از امّهات كتب حديث اهل سنّت را از اول تا آخر ديدم و اين احاديثى كه مربوط به اهل بيت بود، علامت مى گذاشتم. در كار «جامع الأحاديث»،در يك حديثى كه مثلا در «تهذيب» بود، شايد پنجاه بار به سراغش مى رفتم و كاملا به كتب اربعه، وسائل، مستدرك،و كتاب هايى كه از آنها نقل مى كنند، مراجعه مى كردم. نه من، ديگران هم همين طورمشغول كار بودند. به اين شكل بود كه به متون حديثى خودمان اطلاع كاملى داشتم. در مطالعات احاديث اهل سنّت هم زياد مراجعه مى كردم.مثلا «طبقات ابن سعد» را كه قبلا هم مطالعه كرده بودم ،دوبار ديگرمطالعه كردم و يادداشت هايى برداشتم؛يعنى بعد كه به فكر افتادم كه احاديث عترت را استخراج كنم، دوباره آن را مطالعه كردم.همين طور «سيره ابن اسحاق» را كه مستقيماو بلاواسطه از حضرت باقر و حضرت صادق (ع) روايت مى كند، رواياتش را استخراج كرده ام؛روايات «سيره ابن هشام» و «تاريخ طبرى» و«مستدرك حاكم» و «صحاح ستّه» و «موطأ» و «جامع مسانيد أبى حنيفة» را هم همين طور؛حتّى از كتب ائمه زيديه،مجموع كتابهاى زيدبن على و «امالى» شجرى و… را هم به دنبال روايات اهل بيت(ع) جستجو و مواردش را استخراج كرده ام. بدين ترتيب، در طول اين سالها، بحمدالله احاطه لازم را بر منابع حديث و سيره اهل سنّت پيدا كرده ام كه ان شاءالله در راه دفاع از حديث و فقه اهل بيت (ع) و تقريب مذاهب اسلامى،در طرح هايى كه در دسـت اجرا داريم و كارهايى كه در دست تأليف داريم،نتيجه خواهد داد.
در جريان مطالعاتم، يادداشت هايى هم به مناسبت در مورد تاريخ فقه و حديث و رجال و… برمى داشتم كه خيلى زياد است و در سلسله مقالات «تاريخچه علم تاريخ فقه» در نشريه دانشكده الهيات و معارف اسلامى مشهد، استفاده مى كنم.
كار ديگرى كه كردم، تصحيح و چاپ متون فقهى كهن اماميه بود. سه متن فقهى شيخ صدوق: المقنع، الهداية، مجلس فى وصف دين الامامية، را تحت

صفحه از 197