جايگاه عقل و مقتضيات آن در اعتباربخشي گفتارهاي ديني - صفحه 84

به هر حال، قابل پذيرفتن است كه عقل، تحت تأثير تعاليم اصيل دينى، امكان رشد و شكوفايى بيشترى خواهد داشت و آموزه هاى وحيانى زمينه ساز تعالى آن خواهد بود، اما بديهى است ـ همان گونه كه اشاره شد ـ عقل و مقتضيات آن، امرى فرادينى بوده، اعتبار خود و قضاوت هايش را در جايى ديگر و بنابر عواملى، بعضاً ذاتى و بعضاً اكتسابى، به دست مى آورد؛ چه، انسان بدون دين قابل تصور است، اما انسانى كه بدون عقل و مقتضيات آن عمل كند و بينديشد، غير قابل تصور. بلكه عقل و مقتضيات آن، امورى كاملاً غير دينى و حاكم بر دين هستند. دليل بر اين امر، همان عرضه اصول دين از توحيد، نبوت، معاد و... بر عقل پيش از ايمان آوردن است تا نسبت به حق و باطل آنها قضاوت كند.
ظاهراً از اين رو است كه صاحبان نظريه عقل مستنير، در نهايت، اظهار مى دارند كه اتكا بر عقل، مجال وسيعى براى اجتهاد ايجاد مى كند و اين كه بين صحيح منقول و صريح معقول تعارضى نيست. ۱ به بيانى ديگر، با توجه به عبارت «صريح معقول»، به عقل و مقتضيات آنْ استقلال داده اند.

5. قرآن و مرجعيت عقل

آيات بسيارى در قرآن وجود دارند كه آدمى را به تفكر، تدبر، تعقل در كاينات و اقوال نبوى و آيات قرآنى براى احراز صحت و سقم امور و كشف حقايق از جمله صحمت و سقم اقوال نبوى و آيات قرآنى دعوت مى نمايد؛ مانند:
... و يريكم آياته لعلكم تعقلون» (سوره بقره، آيه ۱۶۴) ، «صم بكم عمى فهم لايعقلون» (سوره بقره، آيه۱۷۱) ، و نيز: (سوره بقره، آيه242)، (سوره آل عمران، آيه118)، (سوره نساء، آيه82)، (سوره مائده، آيه58)، (سوره مائده، آيه103)، (سوره انعام، آيه32)، (سوره اعراف، آيه176)، (سوره اعراف، آيه184) و ... . اين آيات به طور قطع، بر اعتبار و جايگاه والاى عقل و اقتضائات آن دلالت مى كنند؛ قوه اى كه استناد و استدلال بدان، راه را هر نوع انحراف و كج روى مى بندد و موجب دستيابى آدمى بر حقايق مى گردد.
و نيز مجموع آيات قرآنى خبر از اين امر مى دهند كه آموزه ها و تعاليم وحيانى، مبتنى بر مبانى و اصول عقلى و خطاب الهى خطابى حكيمانه و عاقلانه است.

6. سنت و مرجعيت عقل

در احاديث دينى نيز، بخصوص احاديث ائمه(ع) ـ همچنان كه بدان، به صورت، مختصر اشاره مى شود ـ عقل از جايگاه والايى برخوردار بوده، محوريت مطلق در تشخيص صحيح و سقيم امور دينى و غير دينى يافته است. توحيد و نبوت بدان ثابت شده، درستى يا نادرستى سخنان و

1.همان، ص ۳۰۴.

صفحه از 91