جايگاه عقل و مقتضيات آن در اعتباربخشي گفتارهاي ديني - صفحه 96

كرده اند. ۱ و از آن جا كه پيامبر (ص) در چنين حالتى اجازه نگه داشتن زن را نمى دهد، برخى با وجود معناى ظاهرى روشن و نيز اشكال در سند، به تأويلات بعيد دست يازيده و مثلاً گفته اند كه مراد اين است كه از نامحرم دورى نمى كند و با آنان دست مى دهد يا مرادْ دادن مال شوهر به غير است ۲ . برخى متذكر شده اند كه لغت، تأويل عدم دورى از نامحرمان را تقويت نمى كند، بلكه مفهوم متبادر از آن تعبير، همان فجور است. حتى اگر چنين تأويلى درست باشد، باز پيامبر(ص) دستور امساك زن را به شوهر نمى داد. ۳
اما اين كه زن از مصافحه با نامحرمان ابايى ندارد ـآن چنان كه برخى تأويل كرده اندـ به چه معناست؟ يعنى مردان در آن زمان براى مصافحه دست خود را به سوى زنان نيز دراز مى كردند؟ يا اين كه اين زن خود پيشقدم شده، دست را براى مصافحه دراز مى كرده است؟ آيا در اين حالت، مردان كه مسلمان و دوستان فرد مسلمان هستند، از اين امر نيز استقبال مى كردند؟
، از پيامبر (ص) روايت شده است:
جور الترك، ولاعدل العرب؛ ستم تركان بهتر از عدالت عرب است. ۴
اين حديث، مخالف حكمت و عقل سليم دانسته شده است ۵ ؛چه ستم به هرحال، مذموم و عدل ممدوح است و گفته اند كه آن از ساخته هاى شعوبى هاى ايرانى براى نشان دادن عظمت خود و بسيج مردم عليه بنى اميه و نيز بنى عباس است. ۶
شكى در موضوع بودن اين حديث نيست. اما اين كه ساخته ايرانيان ضد عرب است، دليل مى خواهد. اين در حالى است كه در حديثْ مدح اعراب نهفته است، چه عدالت وصفى ممدوح است كه در حديث، عرب بدان متصف شده است و هم چنين ترديدى نيست كه اعراب صدر اسلام، بخصوص حكام آنها، نسبت به غير عرب ها رفتار نژادپرستانه اى داشتند و نيازى براى جعل حديث جهت تحريك غير عرب ها عليه آنان نبود.
، از أبوهريره از پيامبر(ص) نقل شده است:
بدن موسى (ع) مارگونه بود و او از نشان دادن آن خجالت مى كشيد، پس برخى از

1.المجموع، يحيى بن شرف نووى، بيروت: دارالفكر، بى تا، ج ۱۶، ص ۲۲۰.

2.المجموع، ج ۱۶، ص ۲۲۰؛ احكام القرآن، احمد بن على جصاص، بيروت: دارالكتب العلمية، اول، ۱۴۱۵ق، ج ۳، ص ۳۴۷.

3.منهج نقد المتن عند علماء الحديث النبوى، ص ۳۰۶ ـ ۳۰۷.

4.كشف الخفاء، ج ۱، ص ۳۳۷.

5.الحديث والمحدثون أو عناية الأمة الاسلاميّة بالسّنّة النّبويّة، ص ۴۸۴.

6.همان، ص ۳۳۴.

صفحه از 91